سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلچین بهترین طنز ها - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/2/22 توسط ایران

منجمان ماهر
جوحی گفت:«من و مادرم هر دو منجّم ماهریم. که در حکم ما خطا واقع نمیشود.:
گفتند:«این بزرگ ادعایی است از کجا می گویی.»
گفت:«از آنجا که چون ابری پیدا شود، من گویم باران نخواهد آمد و مادرم می گوید خواهد آمد، البته یا آن شود که من می گویم یا آن شود که او گوید.»
توبه فیلسوفان
فیلسوفی از گناهان توبه کرد و همان زمان ریش خود بتراشید.
گفتند:«چرا چنین کردی؟» گفت:«از برای آنکه در معصیت روییده بود.»
درویش  و خواجه
درویشی بی سروپا خواجه ای را گفت:«اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه میکنی؟» گفت:«ترا کفن کنم و به گور بسپارم.»
درویش گفت:«امروز زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن برخاک بسپار.» خواجه خندید و او را پیراهنی بخشید.
چهار پا
مولانا ذکرالدین از احولی پرسید:«راست است که شما یکی را دوتا می بینید؟» گفت:«آری چنانچه تو را چهارپا می بینم.»
شمردن عاقلان و دیوانگان
بهلول بغدادی وقتی در بصره بود، او را گفتند:«دیوانگان بصره را بشمار» گفت:«آن خود از شماره بیرونست، اما اگر گویید که عاقلان را بشمار ایشان معدودی چند بیش نیستند.»
شاعر و جامی
شاعری پیش جامی غزلی بخواند و گفت:«می خواهم که این غزل را به دروازه های شهر آویزند تا شهرت کند.»
جامی گفت:«مردم چه می دانند که آن شعر توست، مگر تو را پهلوی شعرت بیاویزند!.»
خوردن خرما
دیوانه ای را در بصره دیدند که خرما را با دانه می خورد.گفتند:«چرا چنین می کنی؟»
گفت:«خرمافروش، خرما را با هسته به من فروخته است.»
دروازه وصال
ریحانه مجنونه از مجنونات بود و همیشه در گورستان اقامت کردی و هرگز روی به عمارت نیاوردی. از او سؤال کردند که همه عمر در گورستان میباشی جهت آن چیست؟
گفت:«بر در دروازه وصال نشسته ام و انتظار آن می برم تا کی این در باز شود.»
دادن زر
توانگری حکیمی را گفت:«صددینار زر دارم و می خواهم به تو دهم، مصلحت چون می بینی؟»
گفت:«اگر بدهی ترا بهتر و اگر ندهی مرا بهتر». یعنی اگر بدهی منّتی بر من داری و اگر ندهی از بار منت تو خلاص باشم.
بهلول و مرد بدخو
آورده اند که مردی زشت و بداخلاق به بهلول گفت:«خیلی میل دارم که شیطان را ببینم.»
بهلول گفت:«اگر آینه در خانه نداری در آب زلال نگاه کن شیطان را خواهی دید.»
بخیل و انگشتر
شخصی بخیلی را گفت:«خاتم خود را به من بده تا هرگاه نظرم بر آن افتد یاد تو کنم و بدین وسیله دائم در یاد من باشی.»
بخیل گفت:«هرگاه خواهی که مرا یاد کنی براندیش که وقتی انگشتری از فلان خواستم و به من نداد.»
پسر یا دختر
طلحک را خدایتعالی فرزندی داد، سلطان پرسید که فرزند تو پسر است یا دختر؟ گفت:«از فقیران چه آید غیر پسری یا دختری؟» سلطان گفت:«ای مردک از فقیران پسر آید یا دختر، از بزرگان چه آید؟»
مردک گفت:«بدفعلی، ظالمی، ناسازی، خانه براندازی.»
دو طعام
پزشکی مردی را دید که دوغذا با هم می خورد گفت:«این دو غذا با هم نمی سازند.» روز دیگر شنید که آن مرد بیمار شده بر بالین او آمد و گفت:«ترا نگفتم این دوغذا با هم نمی سازند؟»
مرد گفت:«حالا که با هم ساخته اند تا مرا از میان بردارند.»



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/2/18 توسط ایران
دریک هنگ نظامی د ر ایتا لیا دوجوان داوطلب باهم آشنا شدند.
اولی : توبرای چی داوطلب شدی ؟
دومی : من مجرد بودم ازجنگ خوشم اومده ، خب توچرا داوطلب شدی؟
اولی : من متاهل بودم از آرامش خوشم اومد داوطلب شدم.

ازظریفی پرسیدند : اولاد یک پدر (پررو) ویک مادر (کمرو)چه ازکاردرخواهد آمد؟
گفت: اگر میانگین بگیریم (نیمرو) باید بشود .

نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/17 توسط ایران

در شب اول عروسی چه باید کرد؟

شب عروسی (زفاف) اولین شب شروع زندگی مشترک و یکی از شب های بسیار مبارک است . مبارکی آن از این جهت است که در روایت آمده مؤمن با ازدواج و عروسی کردن نیمی از ایمانش تکمیل می شود. به همین جهت در منابع اسلامی آداب فراوانی برای آن ذکر شده است. در این شب دعا مستجاب است و فرشتگان رحمت خدا را برای عروس و داماد نازل می کنند.
از آموزه های دینی به دست می آید، همبستر شدن زن و شوهر و ارضای غریزه جنسی از این راه عبادت محسوب می شود و حتی در روایتی آمده است اگر کسی عمل نزدیکی با همسرش را همراه با آداب و رسوم آن زود به زود انجام دهد ، به یکی از سنت های پیامبران(ص) عمل کرده است.
نکاتی که در این جا باید بر آن تأکید کرد این است که :
1- در انسان برخلاف سایر جانداران، کیفیت همبستر شدن و انجام رفتار جنسی با همسر غریزی نیست ، بلکه آموختنی است و باید روش صحیح آن را یاد گرفت، گرچه اصل وجود غریزه جنسی غریزی و فطری است. به همین دلیل یکی از ضروریات برای هر پسر و دختر جوان که تصمیم بر ازدواج دارند، این است که دانستنی های لازم برای این کار را یاد بگیرند. این دانستنی ها شامل: مقدمات همبستر شدن، شناخت نیازهای عاطفی یکدیگر در هنگام آمیزش و رعایت آن، شناخت راه های مختلف همبستر شدن، آگاهی از راه های جلوگیری از بارداری، تنظیم خانواده، آگاهی از احکام شرعی آن اعم از زمان و مکان آمیزش و مسائل دیگر آن مثل غسل و امثال آن، رعایت بهداشت ظاهری مثل مسواک زدن، خوشبو بودن و امثال آن، آگاهی از نکات بهداشتی آمیزش و رعایت آن، آگاهی ضمنی از اختلال های جنسی که در صورت وقوع، سریعا برای معالجه اقدام کنند و صدها نکته ریز و درشت که بیان آنها در این جا مقدرو نیست و برای فراگیری آن لازم است به کتاب های مفیدی که در این زمینه تألیف شده مراجعه شود.

2- رسیدن زن و شوهر به اوج لذت جنسی (ارگاسم) ، یکی از علائم انجام شدن موفقیت آمیز آمیزش جنسی است. اما با تأسف باید بگوییم بسیاری از همسران به دلایل مختلف که مهمترین آن عدم آگاهی است، از انجام رضایت بخش این عمل ناتوانند و به همین جهت به مشکلات زیادی اعم از جسمی و روانی مبتلا می شوند. حتی طبق آماری که روان شناسان و کارشناسان امور خانواده ارائه کرده اند بیش از 75 درصد از عوامل اختلاف های خانوادگی ریشه در این موضوع دارد. حتی شیخ اجل سعدی در گلستان در ضمن داستانی می گوید:
زن کز بر مرد بی رضا برخیزد
زان خانه و زان سرا بلا برخیزد

3- در رسیدن به اوج لذت جنسی، که علامت آن انزال در زن و مرد است، بین زن و مرد تفاوت وجود دارد و معمولا مرد بسیار زودتر از زن به این مرحله می رسد. به همین خاطر بسیاری از مردان وقتی به ارگاسم می رسند ، دست از کار می کشند؛ در حالی که هنوز همسرشان به ارگاسم نرسیده است. رها کردن زن دراین حالت باعث می شود مشکلات جسمی زیادی از جمله ایجاد درد در ناحیه کمر و شکم برایش به وجود آید. پس لازم است مرد به این نکته توجه کند و قبل از آمیزش، همسرش را با تحریک نقاط حساس زن ، او را برای این کار آماده کند.
در روایات فراوانی این موضوع مهم بیان شده و تصریح می کند یکی از آداب همبستر شدن با همسر ، ملاعبه یعنی تحریک زن از طریق لمس و مالش بدن و در آغوش گرفتن و ... است . حتی در حدیثی آمده است مردی که قبل از نزدیکی با همسرش ملاعبه کند، مورد نظر و لطف و رحمت ویژه خدا قرار می گیرد.

آداب روابط زناشویی زن و مرد دو قسم است:

الف - آداب شب زفاف که عبارت است از :
1- ابتدا عروس و داماد وضو بگیرند.
2- تکبیر گفتن در این شب ؛
برخلاف مراسم جاهلیت - که متأسفانه عده‏ای در عصر ما به بعضی از آنها گرفتاراند و شب زفاف را به بی عفتی و بی غیرتی و گناه تبدیل میگذرانند - در اسلام ، نخستین حرکت سازنده زندگی مشترک ، با شعار «تکبیر» آغاز می گردد .
3- خواندن دو رکعت نماز ؛
خواندن این نماز با حال خضوع و خشوع و دعای ذیل در سرنوشت عروس و داماد بسیار مؤثر است: «اللهم ارزقنی الفتها و ودّها و رضاها بی و ارضنی بها و اجمع بیننا باحسن اجتماعٍ و انفس ائتلاف فانّک تحب الحلال و تکره الحرام؛ خدایا الفت و مودت و رضایت زن را نسبت به من و رضایت مرا نسبت به او، بر من ارزانی دار و میان ما را به بهترین وجه مجتمع نما و نیکوترین الفت را به ما عطا کن، همانا تو حلال را دوست می داری و حرام را زشت می شماری».
4- خواندن دعا و نیایش، که بعد از خواندن نماز زفاف صورت می گیرد.
5- دست گذاشتن داماد بر پیشانی عروس ؛
پس از ورود عروس به حجله ، داماد در حالی که رو به قبله می ایستد، دست خویش را بر پیشانی عروس بگذارد و برای خود و عروس و اولاد آینده‏شان ، چنین دعا کن: «اللهم بامانتک اخذتها و بکلماتک استحللت فرجها، فان قضیت لی منها ولدا فاجعله مسلما سویّا ولا تجعله شرک شیطان؛ خدایا این زن را به امانت از تو گرفتم و با کلمات تو او را حلال کردم، اگر از این زن فرزندی برای من مقرر فرمودی او را پربرکت و پارسا قرار ده و برای شیطان در او بهره‏ای قرار مده».

ب - آداب عمومی ( مستحبات) زناشویی:
1- گرفتن وضو
2- گفتن بسم اللّه‏
3- در هنگام جماع تعجیل نکند و زن را برای آن آماده کند تا او هم کاملاً لذت ببرد.
4- جماع در شب‏های دوشنبه، سه شنبه، پنج شنبه یا جمعه باشد.
5- هنگام جماع با زن ملاعبه و بازی کند تا او کاملاً آماده شود.
6- جماع را وقتی انجام دهد که زن میل دارد.
7- بهتر است نزدیکی در اول شب نباشد ، بلکه ساعاتی بعد از خوردن شام باشد ، زیرا معده پر است و نزدیکی موجب قولنج و فلج و چکیدن بول و فتق و ضعف بینایی و برخی بیماری های دیگر می شود.
امام رضا(ع) فرمود این عمل را در آخر شب انجام دهید. زیرا برای بدن صالح تر و مایه امید بیش تر و ذکاوت بیش تر برای فرزند کهبه دنیا می آید ، می باشد. (سفینه البحار ، ج 1، ص 181)

از سایت پاسخگو



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/17 توسط ایران

اولی: طولانی ترین شب سال کدومه؟ دومی:شب امتحان!

 

یه روز  یه نفر میره زیر دوش و می گه: قربون خدا برم که آب رو هم برامون چرخ کرده میفرسته!

 

زین پس به جای واژه ی غریب و نامانوس "کدوتنبل" از واژه ی "گلابی خانواده" استفاده کنید.

 

زین پس به جای کلمه ی غریب و نامانوس "چاقو" از کلمه ی بچه اره استفاده کنید. زیرا هنوز کوچک است و دندانهایش در نیامده.

 

دیوانه اولی: ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟! دیوانه دومی: نه. اون احمد داداشمه که کره، من لالم!

 

یک روز گرگه میره دم در خونه شنگول و منگول و میگه: منم منم مادرتون - غذا آوردم براتون!همان موقع به مرده داد میزنه می گه: باباجون اینا ? ساله از اینجا رفتند.هی نیا در بزن!

 

به یکی میگن چند تا بچه داری؟  میگه: 2 تا .  می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟  میگه: خب اولیش!‌

 

یه روز یکی میره ساندویچ فروشی. میگه: ‌آقا یک ککتل بده، ‌فقط بی‌زحمت توش گوجه نگذار.  گارسونه  میگه: آقا امروز اصلا گوجه نداریم، میخوای خیارشور نگذارم؟!

 

یه روز یه بچه هه داشته گریه میکرده. مادر بزرگش ازش میپرسه: عزیزم چرا گریه میکنی؟ میگه: آخه من 1000 تومن گم کرده ام. مادربزرگه میگه: عزیزم، این که گریه نداره! بیا،اینم 1000 تومن. بچه هه دوباره میزنه زیر گریه و میگه: کاشکی 2000 تومن گم کرده بودم!

 

معلم: برای قطع جریان برق باید چی کار کنیم؟ شاگرد: باید قبض برق رو پرداخت نکنیم.

 

در جایی یه انتخابات شد و کاندیدی پشت تریبون گفت: آقایون، چیزی که لازمه ی جامعه ی کنونی ماست رهایی از سوسیالیسم ، امپریالیسم، کمونیسم ، فاشیسم،رادیکالیسم و.... است. در این لحظه پیرمردی گفت : آقای کاندیدا لطفا یک فکری هم برای رماتیسم من بکنید!

 

یکی از مرحله پرت شد دست و پاش شکست.

 

یه روز یه متخصص کامپیوتر می‌افته تو رودخونه، فریاد میزنه: F1 F1! 

 

یه روز یکی با برو بچه‌ها میره کافی شاپ . اولی محکم میزنه رو میز و میگه یه: کوکاکولا! دومی محکم میزنه رو میز و میگه: یه پارسی کولا! سومی محکم میزنه رو میز و میگه: یه پپسی کولا! آقاهه هم برای اینکه کم نیاره محکم میزنه رو میز و میگه: یه دراکولا!

 

معلم: حسنی بگو ببینم قوی ترین رسانه در انتشار اخبار کدام است؟حسنی:آقا اجازه ، خاله زری. معلم: یعنی چه؟ حسنی: بابام میگه اگر خبری را به خاله زری برسانی در کوتاه ترین مدت و کمترین هزینه و با بالاترین دقت در سراسر دنیا پخش خواهد شد.

یه روز داشتن یه شهری رو گلباران میکرده‌ن، 76 نفر تلفات میده. چرا؟ چون گل ها رو با گلدون می‌انداختند!

 

یه روز یکی میره بقالی، میگه: آقا صابون داری؟ میگه: آره . مرده میگه: پس لطفا دستات رو بشور، به من یه کیلو پنیر بده!

 

یه روز یه سوزنه میره بدنسازی، میشه جوالدوز !

 

یه روز یکی از طبقه آخر یه ساختمون می‌افته پایین، مردم جمع میشن و میگن: چی شده؟ یارو جواب میده: والله منم تازه رسیده‌م!

 

یه روز چند نفر داشتند یه گربه رو پاس‌کاری میکردند، یکی میرسه میگه: بابا، این زبون بسته رو ول کنین؛ با توپ به هم پاس بدین! میگن: نمیشه، آخه داریم از همدیگه پیشی میگیریم!

 

 از یه نفر میپرسن: چرا قرصهات رو به موقع نمی خوری؟ میگه: می‌خوام میکروبها رو غافلگیر کنم!

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/17 توسط ایران

از یکی پرسیدن:اگه انسانها نبودن عزرائیل جون کیا رو می گرفت؟ میگه:جون امثال شما رو.

 یکی می گه : می دونی چرا ماهی ها نمی تونن صحبت کنن؟ اون یکی می گه: اگر تو هم دهنت پر آب بود نمی تونستی صحبت کنی.

 یک بار یه کچله میره سلمونی . وارد اونجا که می شه همه بهش می خندن.کچله می گه: چیه، اومدم آب بخورم!

یه روز یه زنه شوهرش رو گم کرده بوده، با برادرش می‌ره کلانتری میگه: سرکار، شوهر من که گم شده قد بلند، مهربون، خوش‌تیپ و....برادرش میگه: چرا چرت میگی؟ اون ایکبیری که این شکلی نبود! زنه میگه: خب بذار حالا که داریم شوهر پیدا می‌کنیم، یه خوبشو پیدا کنیم دیگه!

 یه روز یکی تو آب زنگ میزنه، فرار می‌کنه!

 یک بار یه ماری سالها عاشق یک مار دیگه بوده ولی بعد از چند سال می فهمه شیلنگ بوده!

 یه روز یکی ازرائیل رو می بینه، خودشو میزنه به مردن!

 معلم می گه: بچه جون بگو ببینم سطل رو با کدوم "ت" می نویسن؟ شاگرد می گه : اگر سطلش دسته دار باشه با "ط" دسته دار ولی اگر سطلش بدون دسته بود با "ت" می نویسیم.

 معلم می گه: با کیبورد جمله بساز. شاگرد: بازی آلمان و برزیل رو کی برد؟

 از یکی خواستند "@" را بخواند؛ گفت: "ای" دورت بگردم!

 بچه یکی کر و لال بوده؛ می گذارتش رو ویبره!

 یک احمقی از هواپیما خودش را پرت می کنه ولی هرچی سعی می کنه چترش وا نمی شه. موقعی که به نزدکای زمین می رسه پیش خودش می گه : حالا که بدون چتر همه ی این

 فاصله رو رفتم  و طوریم نشده پس  بقیش هم طوریم نمیشه!

 یه نفر قبر کن بوده؛ یه شب از سر کار برمیگرده خونه، مادرش بهش میگه: چی شده پسرم؟ چرا سر و صورتت کبود شده؟ میگه: آخه نمی دونم این آخریه چرا این قدر دست و پا می زد؟!

 اگه گفتین چرا نیوتون از اینکه سیب افتاد تو سرش تعجب کرد؟ جواب: چون زیر درخت گلابی خوابیده بود!

یه خسیسه سوار تاکسی میشه، آخر مسیر به راننده میگه: حاج آقا کرایه ما چقدر شدش؟

 یارو میگه: 50 تومن.  خسیسه میگه: چه خبره؟! اولن که 40تومن بیشتر نمیشد، بعدشم من 30تومن بیشتر ندارم، حالا فعلا این 20 تومنو بگیر... یارو پولو میگیره، میشمره میبینه 10 تومنه!

یه نفر میره دکتر، میگه: آقای دکتر من دچار فراموشی شدم.  دکتره میپرسه: چند وقته؟

 یه کم فکر میکنه، میگه: چی چند وقته؟!

 یه روز یکی یه پارچ آب خالی بالای سرش میذاره و می خوابه. ازش می پرسن: چرا پارچ آب گذاشتی بالای سرت؟ میگه: شاید موقع خواب تشنه ام شد. میگن: خب, چرا خالیه؟ میگه: خب شاید تشنه ام نشد

  یه پرگاره رو جو میگیره, مربع می کشه!

 یه روز یه مردی توی خیابون راه می رفت و می خندید, دوستش بهش رسید و پرسید: چرا با خودت می خندی؟ مگه دیوونه شدی؟ _  نه, دارم برای خودم جوک تعریف میکنم. کمی که جلوتر رفتند؛ مرده آنقدر خندید که سیاه و کبود شد, دوستش سئوال کرد: دیگه چی شده؟

_ هیچی؛ تابحال این جوک رو نشنیده بودم !

 از گوسفنده می پرسن: بزرگترین آرزوت چیه؟ می گه: برای یه بار هم که شده، من جلو وانت بشینم.

 یکی می ره در یخچال رو باز می کنه و می بینه ژله هه داره مثل بید می لرزه، بهش می گه: نترس؛ میخوام پنیر بخورم!

 یه روز یکی می‌ره سیگار فروشی و میگه: آقا سیگار برگ دارین؟ جواب میده: خیر. مرده میگه: پس  لطفا یک بسته کوبیده بدین!

 یه روز یه راننده کامیون به یک پیچ رسید، دولا شد و اون رو برداشت!

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/16 توسط ایران

کلمه مادر و زن هر دو کلمه مقدسی هستند .ولی پناه بر خدا از موقعی که این دو کلمه یکجا تلفظ شود .


جوانی که می خواست ازدواج کند . هر دختری که پیدا می کرد مادرش نمی پسندید.این موضوع را با یکی از دوستانش در میان گذاشت.رفیقش گفت : دختری پیدا کن که شبیه مادرت باشد . جوان پس از جستجوی زیاد دختر مورد نظر را پیدا کرد که شبیه مادرش بود. وقتی مادرش دختر را دید پسندید ولی موقعی پسر دختر را به پدر نشان داد . پدرش خیلی ناراحت شد و گفت : اصلا قابل تحمل نیست .


زنی زشت روی شوهر را گفت : به من بگو از میان خویشانت که به این خانه می آیند به که روی نمایم و از که رو بپوشانم ؟ شوهر آهی بلند کشید و گفت: زن تو روی از من بپوش به هر که خواهی بنمای.



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/2/11 توسط ایران

یه نفر داشته زنشو کتک میزده بهش میگن مگه زنت چیکار کرده میگه اگه میدونستم چیکار کرده که میکشتمش


یه نفر رو میخواستن رییس حفاظت اطلاعاتش کنن. بهش یه سری اسرار مملکتی میگن ببینن چقدر میتونه بروز نده. تهدیدش میکنن نمیگه. میزننش نمیگه. بی خوابی بهش میدن نمیگه. زن و بچه اش رو شکنجه میکنن نمیگه. آخر سر که میبینن خیلی کارش درسته واسه اطمینان بیشتر میندازنش یه ماه انفرادی و رفتارشو زیر نظر میگیرن ببینن اگه بازم دووم آورد رییس حفاظت اطلاعاتش کنن. تو انفرادی میبینن که هی میزنه تو سر خودش و میگه: اه یادم بیا دیگه!

 

یه نفر ادعای پیغمبری میکنه، میگن خب کتابت کو ؟ میگه حالا فعلاً جزوه بنویسین!!


یه نفر میره ماه عسل، یادش میره خانمش رو ببره!

یه روز توی کویر لوت یه نفر رو زیر لحاف پیدامیکنن ازش میپرسن شما عقل ندارین ؟ میگه: مگه از زیر لحافم معلومه ؟


یه نفر میره کارواش بهش میگن پس ماشینت کو ؟ میگه راه نزدیک بود پیاده اومدم


 یه نفر میره بانک وام بگیره ضامن نداشته منفجر میشه

 

یه نفر زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!


فرمانده میگه: این چیه دستته؟ میگه: ناموسمه قربان. فرمانده میگه: نه احمق! این تفنگته. به کسی ندیش ها


یه نفر فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه.

 یکی میپرسه ساعت چنده طرف میگن دوازده . میگه ای بابا از صبح هر کسی یه چیزی میگه

  یه نفر دفترخاطراتش پر میشه میندازتش دور

  یکی یه چراغ جادو پیدا میکنه غولش میاد بیرون میگه3 تا آرزو بکن . میگه اول یه پراید میخوام . غول بهش میده . میگه دومیشم  پراید بده . غول بهش میده . میگه سومیشم یه پراید بده . غوله بهش میده و آخر سر میپرسه حالا این 3 تا پراید و میخوای چه کار ؟ میگه میخوام بفروشم یه زانتیا بخرم.

دیوانه‌ها یکی رو میگیرن تا مجازاتش کنن. بهش میگن میندازیمت تو اتاق گاز . وقتی  میندازنش تواتاق گاز میبننند زده زیر خنده میگن چرا میخندی: میگه اتاق گازتونم که سقف نداره. دیوانه‌ها میگن: نگران نباش وقتی کپسول گاز از اون بالا اومد رو سرت میفهمی

 

یکی میره توی یه اداره کار پیدا میکنه .  روز اول که میخواد بره سر کار خیلی خوشتیپ میکنه و کت وشلوارو سامسونت و کراوات و ... . همون وقت که میرسه سر کار نگهبان بهش میگه آقا شما دیوانه‌ای؟‌ میگه از کجا فهمیدی؟ میگه آخه سامسونتتون رو گذاشتین توی زنبیل.

  به یکی میگن کجا کار میکنی میگه نانوایی . میگن کدوم قسمتش ؟ میگه کامپیوتر

  یه نفر ادعای پیامبری می کنه بهش میگن معجره ات چیه ؟ میگه : ق ق ق

 یکی  میره راهپیمایی میبینه شلوغه بر میگرده !!!

یه دیوانه میگه چکار کنیم که واسه ما هم جک بسازن؟ بهش میگن برو یه کار عجیب بکن . فرداش یه قلاب ماهی گیری بر میداره میره میشینه توی کویر، یهو میبینه یه نفر با قایق موتوری از جلوش رد میشه.

 یه روز حضرت داوود و حضرت ایوب و شیطان داشتن با هم بحث میکرن . حضرت داوود میگه من بهترین صدای دنیا رو دارم، حضرت ایوب میگه منم صبورترین آدم دنیا هستم و شیطان هم میگه من پدرسوخته ترین آدم دنیام . خلاصه قرار میزارن میرن که برن پیش خدا و خدا قضاوت کنه . اول حضرت داوود میره و بعد چند دقیقه برمیگرده میگه خدا حرف منو تایید کردن، بعد حضرت ایوب میره و بعد از چند دقیقه بر میگرده میگه خدا حرف منم تایید کردن، بعد شیطان میره و بعد از چند دقیقه با عصبانیت بر میگرده و میگه : این جرج بوش کیه !!!


 یه نفر یه سکه قدیمی پیدا میکنه، روش نوشته بوده 120 سال قبل از میلاد مسیح
 
 یکی میره میهمانی وقتی میاد بیرون میبینه کفشاش نیست . با خودش میگه من کی رفتم خودم نفهمیدم؟؟!!

 یه نفر میره آمریکا PHD بگیره میبینه سخته HIV میگیره

یکی پلیس میکشه بعد زنگ میزنه 110 میگه حالا شدین 109 تا

 یه نفر دونده بوده دوپینگ میکنه بعد واسه اینکه کسی نفهمه خودشو آخر میکنه

 یه نفر صبح از خواب بلند میشه میبینه هوا خیلی خوبه . زنگ میزنه هواشناسی تشکر میکنه

یکی با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم

 یه نفر برف پاکن ماشینش رو میزنه ، هیپنوتیزم میشه

 


یه نفر میخواسته خودکشی کنه با یه ظرف غذا میره روی ریل میخوابه . بهش میگن تو اگه میخوای خودکشی کنی دیگه واسه چی غذا برمیداری ؟ میگه اومدیم و قطار یه هفته دیگه امد

به یه آمریکایی میگن تلخ ترین خاطره ای که داری چیه؟ میگه وقتی داشتیم جنازه یه بچه عراقی رو خاک میکردیم همش میگفت مستر به خدا من زنده ام

  به یه دیوانه یگن دو دو تا ؟ میگه چهارتا . همه کف میکنن میگن ایول چه جوری حساب کردی ؟ میگه با هم جمع کردم

 
یه نفر میزنه به سیم آخر برق میگیرش

  یه نفر میمیره روحش پرواز میکنه طرف سوراخ لایه اوزن

 یه نفر میخوره به دیوار میگه ببخشین

 یه بار یه نفر جونش به لبش میرسه تف میکنه میمیره

تو اسرائیل مانور میزارن دشمن فرضی پیروز میشه

 به یه نفر میگن عروسیت چه روزیه ؟ میگه دوشنبه  این هفته نه چهارشنبه  هفته  بدش

یکی جلو  دختره میخوره زمین، میگه حرکتو داشتی ؟!

 به یه نفر میگن اگه سردت بشه چه کار میکنی ؟ میگه میشینم کنار بخاری . میگن اگه خیلی سردت بشه چه کار میکنی ؟ میگه میشینم رو بخاری . میگن اگه خیلی خیلی سردت شد چی ؟ میگه بخاری رو روشن میکنم...

یه نفر میره بدنسازی، مربیشون میگه هفته اول ممکنه بدن درد بشی! . یه نفر میگه پس از هفته دوم میام...

?تا دیوانه ? تاشون میرقصیدن یکیشونم وایستاده بوده کنار میگفته سبز  زرد، قرمز . دوتایه دیگه بهش میگن تو هم بیا برقص  میگه من رقص نورم...

 یه دیوانه فکر میکرده دکتره به مریضش دو تا قرص میده میگه یکیشو یه ربع قبل از خواب بخور یکیشم یک ربع قبل از بیداری

 به یه دیوانهه میگن: خاصیت نوشابه را بگو. میگه: آب دارد گاز داره ولی متاسفانه تلفن نداره!

 

یه دیوانه گوشش درد میکرده، میره گوششو میکشه! رفیقش بهش میگه: بابا دیوونه، چرا دادی گوشتو کشیدن؟! میگه: آخه خیلی درد میکرد! رفیقش میگه: خب میدادی مثل من پرش میکردن!

یه نفر میره دکتر، میگه: آقای دکتر من دچار فراموشی شدم. دکتره میپرسه: چند وقته؟ یه نفر یکم فکر میکنه، میگه: چی چند وقته؟!

یکی داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره  سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ.  سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب  رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست.  برمیگرده به مرده میگه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم!

یه نفر به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟!  میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!

یکی میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه. یاروهم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه!
یه دیوانه دوزاری سیاه پیادا میکنه، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه: الو آفریقا؟!

به یه دیوانه به جای مشروب آب میدن  مست میکنه عربده میکشه!! دوستاش
بهش میگن بابا آب بود !! میگه دیرگفتین دیگه من رو گرفته

یه نفر از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!
 

سه نفر با هم یکجا کار میکردن  ساعت ناهار, یکی‌شون  ظرف غذاشو باز میکنه، میبینه قورمه‌سبزیه میگه: ااای بازم قرمه سبزیِس! اگه فردا باز قورمه‌سبزی باشه، من خودمو از این برج پرت میکنم پایین! بعد نفر بعدی ظرف غذاشو باز میکنه، میبینه کله ماهی داره .. اونم شاکی میشه، میگه: ااووو! اگه فردام همین باشه منم خودمو پرت میکنم پایین! آخری یه نفر ظرف غذا رو باز میکنه، کوفته داره.. حالش به هم میخوره، میگه: اگه منم این ظرفو فردا باز کنم ببینم کوفته‌س.. خودمو پرت میکنم پایین! خلاصه فردا سه نفری میان سر کار و در غذاها رو باز میکنند و از قضا هر سه تا تکراری بوده، اینها هم خودشون رو پرت میکنند پایین! باری، پلیس میاد واسه تحقیقات و بازجوه خِـرِ زناشون رو میگیره که نقصیر شماهاست! زن اولی میگه: جناب سروان من نمیدونستم, تو خونه هم هروقت قورمه‌سبزی درست میکردم میخورد غر نمیزد! زن دومیه میگه: اووو! تو شهر ما همه کله ماهی میخورن، من روحمم خبر نداشت این دوست نداره. زن سومی میگه: جناب سروان به ولله من یه هفته بود خونة مادرم بودم, این خودش واسه خودش غذا درست میکرد!!!

یه روز یه امریکایی به یه عراقی میرسه ازش میپرسه وات تایم ایزیت؟
عراقیه  بهش میگه والا من که نفهمیدم چی گفتی ولی جهت اطمینان خودتی!!!

مردی رفیقش رو بعد از مدتها می بینه و در مورد کار و بارش سئوال میکنه. رفیقش بالکنت زبون جواب میده: والله ما یییک کاکاکارخونه زدیم ولی بعد از یکماه آآآتیش گرفت, و ههههمه اش سوخت. بعد رفتیم تو خخخرید بوبوبورس بعد از یه یه یه یه هفهفته 10 میلیون توتوتومن ضضضرر کردم, مرد به رفیقش میگه:با اینهمه ضرر خوبه که سکته نکردی؟ رفیقش جواب میده: پپپس فکککر کردی دارم ااادای عموت رو دددر میارم؟؟؟!!!!

راننده می رسه به پلیس راه، سروانه می گه: کارت ماشین، گواهینامه. راننده می پرسه؟ چی کارکنم؟ باهاشون جمله بسازم.

یه نفر میره لایه ازون رو بدوزه، اما بر نمیگرده. میبینن لایه ازون رو از بیرون دوخته.

ارمنیه رو میبرن کلانتری، میگه: واسه چی منو اوردین اینجا؟ میگن: واسه عرق خوری. میگه: پس بریز بخوریم.


زمان صدام یه پولداره شب ماشین بابا رو ور میداره بدون گواهینامه میزنه بیرون. تو راه یه افسر بعثی جلوش رو میگیره، میگه: کارت ماشین، گواهینامه. پسره میگه: حالا چه غلطی بکنم؟! یه هزاردیناری میذاره کف دست بعثیه.افسر بعثی  تو تاریکی نگاه میکنه به هزاردیناری،عکس صدام رو میبینه یه دفعه خبردار وامیسه، میگه: ببخشید جناب رئیس جمهور، تو تاریکی نشناختمتون !!!

 یه یه نفر میخوره زمین واسه اینکه ضایع نشه در جا 800 تا شنا میره ... 
پنج نفر  سواره آسانسور بودند بعد نمی دونستند چی کار کنند مدام اینور و اونور را نگاه می کنند چیزی نمی فهمند بعد یه دفعه یکی می آد سوار میشه و دکمه طبقه سوم را می زند یکی ازاونا داد می زنه : برای سلامتی آقای راننده هیب هیب هورا!!!!

یه نفر رو به جرم جعل اسکناس بیست تومنی میگیرند بهش میگن چطور شد لو رفتی ؟  میگه والا هیچی من فقط لاستیک های تراکتور رو رینگ اسپرت کردم !!!!!!!!! 

 پرستار بچه  برای بچه لالائی میخوند بعد از نیم ساعت بچه میگه :"حالا دیگه خفه شو میخوام بخوابم!!!!!!

یه بابای که دستش قطع شد. بعد خیلی از زندگی ناامید شده بود. راه افتاد تو خیابون دید یکی بالا پایین میپره . رفت جلو دید یارو دوتا دست هم نداره . تعجب کرد به یارو گفت بابا دمت گرم عجب روحیه ای داری با این وضع قر میدی . یارو گفت برو بابا روحیه چیه پش کتفهام میخاره نمیدونم چیکار کنم ...

 یکی میره دزدی ، صاحب خونه پا میشه میگه کیه اون جا ؟ میگه : هیچکی ، گربست ، بعععععع

به یه معتاد قاچاق فروش حقه باز دزد میگن تا حالا کسی بهت گفته آقا ؟ میگه آره یه بار رفتم تو دستشویی یه ساعت موندم یه یارو اومد با لقد زد به در گفت آقا بیا بیرون.

یه دیوانه کت شلوار میپوشه و میره آمریکا از هواپیما که پیاده میشه یکی میرسه بهش میگه ببخشید آقا شما خلی؟ میگه از کجا فهمیدی ؟ میگه از اونجا که کتت رو کردی تو شلوارت

یه نفر داشته تو بینهایت راه میرفته، یهو از پشت یک صدای خفن بلند میشنوه... برمیگرده، میبینه دو تا خط موازی خوردن بهم!

از جرج بوش نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!

یکی پشت موتور گازی نشسته بوده و هی از یه بنز جلو می‌زده... راننده بنز عصبانی می‌شه و میزنه کنار و به موتوری می‌گه: آقا تو چطور از من جلو میزدی؟ مرده میگه: ببخشید... کش شلوارم به آینه بغل شما گیر کرده بود!

 
یه نفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبل از مسابقه بهش میگن: ببین جواب ژاندارمریه ولی همون اول نگی که ضایع بشه، یه چند تا سوال اولش بکن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع میشه، میپرسه: جانداره؟ مجریه میگه: نه. میگه: مِریه؟ میگه: نه. میگه: جاندارمریه؟!!

جرج  تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! جرج از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!

یه نفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت می کنه، از قبل با پارتی جوابو که دوچرخه بوده بهش میگن و ازش میخوان برای اینکه کسی نفهمه چندتا سوال الکی بپرسه.  میگه:هویجه؟؟؟ میگن نه . میگه پس دوچرخست........

چهارتا آبادانی می خواستند از مرز خارج بشن, تصمیم می گیرند پوست گوسفند بپوشند و قاطی گوسفندها با گله حرکت کنند. درست در لحظه ای که می خواستند از مرز خارج بشن, نیروهای انتظامی فریاد می زنند: آهای اون چهارتا آبادانی بیان بیرون از گله. آنها با تعجب خارج میشن و می‌پرسند شما از کجا فهمیدین که ما آبادانی هستیم؟ مامورا می‌گن: از اونجایی که گوسفندها عینک ری بن نمی‌زنند.
 
به یکی می گن دو دو تا؟ می گه مگه من کامپیوترم

به یه نفر میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟؟؟.

به یه نفر میگن با ریلکس جمله بساز.میگه:رفتیم باغ وحش با گوریل عکس انداختیم.

به یه نفر میگن: دو دو تا؟ میگه: بی خیال. کلمه بگو جمله بسازم.

یه نفر سر کنکور یه کم فکر میکنه مغزش رگ به رگ میشه....

به پای یه نفر میخ میره  تا میخو در میاره میبینه خون میاد دو باره میخ رو میزاره سر جاش!!

به یه نفر میگن پسر عموت مرد میگه وا... اون که دیپلم داشت....

یه نفر میره رمی جمرات سنگاش تمام میشه. شروع میکنه به فحش دادن به شیطان.

یه نفر خودشو به موش مردگی میزنه، گربه میخوردش....

یه بچه انگشتشو میکنه تو نافش، ریست میشه...

جرج بوش چراغ جادو پیدا میکنه بعد از اینکه غولش در اومد  غوله میگه یه آرزو کن
بوش می گه خلیج فارس و ایران رو بده به من غوله می گه این کار غیر ممکنه یه آرزوی دیگه کن  بوش میگه منو آدم کن  غوله می گه ولش کن میرم همون خلیج فارس و ایران رو میدم به تو.

 دو تا بچه داشتن با هم گفتگو می‌کردن. اولی: اگر گفتی فرق کلاغ چیه؟ دومی: خوب معلومه! این بالش از اون بالش مساوی‌تره!

 


از یه نفر که قهرمان شنا بوده میپرسن شما از کجا شروع کردین میگه والا ما از زمینهای خاکی

 یه روز یه یه نفر دماغشو بالا می کشه چشاش سبز می شه

بوش میگه: من دیگه سوتی نمیدم. میگن: از کِـی؟ میگه: از هر کِـی. از همین کِـی...

 یکی میاد بالای سر بیمار نبض بیمار رو که میگیره  میگه: نمی‌دونم مریض مرده یا ساعت من خوابیده ...


یه روز یه گوسفندمیره  پشت سر بوش  میگه: بععععع.... بوش بر می‌گرده و میگه: بـــــــــــــــه.... سلام!

 یه نفر میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره با چکش میزنه کجش میکنه!!!!!


 در  مسابقه اسب‌دوانی یک یه نفر صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرط‏بندی کرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد. مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره‌ 28 شرط‏بندی کردی؟ گفت: دیشب خواب دیدم که دائما جلوی چشمم یک عدد 6 و یک عدد 8 می‏آد. مسئول برگزاری   پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟ گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمی‏شه؟

 
از یه نفر میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه

- یه نفر میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ یه نفر میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/9 توسط ایران

یکی رو می‌برن زیر سوال، له میشه.

یکی زنگ میزنه110میگه آقا  پدال گاز ترمز کلاچ دنده و فرمان ماشینم رو دزدیدند! پلیس میگه: برو صندلی جلو بشین.

یکی با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل کردم . دوستش میگه: ? سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته 7تا 10 سال.

 به یکی میگن نظرت درباره زلزله چیه؟ میگه خوبه فقط مدت زمانشو یه کم بیشتر کنند خیلی بهتر میشه.

یه روز یکی نوار هوا گوش میکرده نوار که تموم میشه یکی خفه میشه.

به یکی میگن دو دوتا؟ یکی میگه: پس چندتا؟!

 یکی پدرش میمیره میره خاکش می کنه بعد فتیله پیچش میکنه بعد یه باراندار هم میزنه.

به یکی میگن: سه تا میوه نام ببر که با هـ شروع بشه میگه: هویج هلو، پیتزا میگن: پیتزا که غدا است؟! میگه: نمیدونی چه هلوییه !

 یه دختر مسیحی میره پیش یه کشیش ، میگه : ببخشید ، من هر دفعه از جلوی آینه رد میشم ، به خودم میگم من چقدر خوشگلم ، من گناه میکنم ؟ کشیشه میگه : نه دخترم شما گناه نمیکنی ، اشتباه میکنی

یه ورق کاغذ میخوره تو سره یکی ، در جا میمیره. میرن  تحقیق میکنن کاغذ را باز مبکنند میبینند که توش نوشته: آجر

یکی را میخواستند اعدام کنند بهش میگند: آخرین خواستت چیه؟ میگه: منو اعدام نکنید

 
-یکی گلوش چرک میکنه توشو کیسه میکشه.
به یکی میگن: چرا سیدی هات اینقدر خش دارد؟ یکی میگه: آخه زیر مهم هایش خط کشیده ام.

به یه نفر میگن: شما در روز چقدر نون میخورید؟ میگه: صبح دوتا لواش، ظهر دو تا تافتون ، بعد از ظهر چهار تا سنگک ، شب هم سه‌تا باگت ! میگن: پس نون بربری چی ؟ میگه: پس فکر کردی  اینها را  لای چی میگذاریم میخوریم؟

به یکی میگن یه جمله فلسفی بگو میگه: احمق ترین افراد کسانی هستن که به چیزی اطمینان کنند. ازش میپرسند که کاملا به این جمله اطمینان داری؟ یکی میگه: صد درصد.

یه آبادانی میره بانک چک رو میگذارد رو میز میگه اینو نقدش کن. مسؤول  بانک میگه ببینم آبادانی هستی؟ بارو میگه: آره از کجا فهمیدی؟  مسؤول بانک میگه: این جا جلو مبلغ نوشتی خدا تومان.

یکی میره تو دل طبیعت هضم میشه.

از یه محصل میپرسند دو دو تا؟ یه کم فکر میکنه میگه هر چی خدا بخواهد.

توی یه شهری سینما فیلم شام آخر میگذارد مردم با قابلمه میرن.

به یکی میگن دو دو تا ؟ میگه ول کن اینا رو من که کامپیوتر نیستم کلمه بگو جمله بسازم.

بعد زلزله یه نفر رو از زیر آوار میکشند بیرون دستش موبایل بود  بر میگرده میگه ویبراتور رو حال کردید.
از یکی میپرسن سزارین چیه؟ یکی میگه: یعنی بچه به شرط چاقو.

تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی به استرالیا را به صورت صحنه آهسته چند بار پخش میکرده. آخر یکی قاطی میکنه میگه: اینقدر این گل را نشان بدهید تا آخر دروازه بان استرالیا بگیره.

- یه نفر سکته میکنه میمیرد باباش رضایت نمیدهد.

یکی ماهی خورد میکرد یه دفعه ماهی تکون میخوره ماهی را میکنه تو سطل آب بهش میگه: خفه شو بمیر.
- یکی برف پاک کن ماشینش را میزنه هپنوتیزم میشه.

یه نفر خواب میبینه دارد بزرگترین لواش دنیا را میخوره  صبح از خواب پا میشه میبینه ملحفه لحافش نیست.

یه نفر تو خواب از 2-3 نفر بدجور کتک میخوره فردا شب با بچه محلاش میخوابد.

یه نفر اتوبوس 2 طبقه میخرد 5 طبقه اش میکنه.

به یکی میگن 3 نفر نام ببر که با (( خ )) شروع شه. میگه:خسرو ، خودم ، خدابیامرز پدرم.

به یه نفر میگن: نفت طلای سیاه است.  یارو فردا یه 5 لیتری میاندازد گردنش.

 یه اصفهانی چیپس میخوره میگه : چه قدر این پولکیها ی شما شورش.

به یکی میگن چی شد تصادف کردی؟ یکی میگه: ما داشتیم تو جاده میرفتیم یه کامیونی هم داشت میرفت نگو داشت میآمد.

یکی خودش را به موش مردگی میزنه گربه میاد میخورتش.

 به یکی میگن : با بقیه جمله بساز؟ یکی میگه:دیشب پیتزا خوردم ! میگن : خُب ((بقیه)) اش کو؟ میگه : گذاشتم تو یخچال

یه نفر مست میکنه شنگول میشه گرگه میاد میخورتش.

به یکی میگن یه جمله قشنگ در مورد زندگی بگو؟ میگه : زندگی مربعی است که سه ضلع دارد : مهر و محبت

 
یکی تو اتوبوس بند کفشش باز میشه به بغلیش میگه: آقا بی زحمت این میله را نگه دار من بند کفشم را ببندم.

یه نفر کفترش گم میشه تو روز نامه آگهی میده: بیه بیه بیاه

یکی خودش را دار میزنه به علت ضربه مغزی میمیره میرن تحقیق میکنن میبینن با کش خودشو دار زده.

معتاده تلفن پیغام گیر داشته پیغام تلفنش این بوده: هَشتم ولی خَشتم.

به یکی میگن دو دوتا میگه پنج تا. میگه نه بابا میشه 4 تا. میگه آخه من از یه راه حله دیگه استفاده کردم.

یکی میخوره زمین برای اینکه ضایع نشه تا خونه سینه خیز میره.

یکی پسرش میره زیره ماشین میزنه با سنگ درش میاره.

یکی میخواسته زیر دریایی آمریکاییها را تو خلیج فارس غرق کنه . میره در میزنه فرار میکنه.

اوا خواهره میخوره زمین میگه ولم کن جاذبه.

یکی از ساختمون میاُفته پایین مردم همه دورش جمع میشن میگن چی شده؟ یکی میگه: والا من  نمیدانم همین الان رسیدم.

یکی یه سکه قدیمی پیدا میکنه روش نوشته شده بود: 120 سال قبل از میلاد مسیح.

یه نفر میره تو اتوبوس با یکی از مسافرها دعواش میشه پیاده میشه شماره اُتوبوس را برمیداره.

یه نفر میره ساندویجی میگه: آقا بندری داری؟ یارو هم میگه: آره یکی میگه دمت گرم بذار پخش کنه یه حالی ببریم.

یه نفر زنگ میزنه 110 مسوو لیت زلزله ی بم را بر عهده میگیره.

یه نفر مهم بوده زیرش خط میکشن تو امتحان میاد.

یه نفر به یه پسره میگه آقا پسر شما همون پسره قصاب سر کوچه ی گلکار که ماشین پیکان ساله 77 به شماره پلاکه 891ع61  داره خونشون هم تو کوچه ی بهرام هست نیستی؟ پسره میگه آره  یکی میگه اِ ببخشید اِشتباه گرفتم.
یه نفر با لا پشتمبومشو آسفالت میکنه آسفالت زیاد میاره سرعت گیر درست میکنه.

موشه میره داروخانه میگه: مرگه  من داری؟

یه نفر خبر داغ میشنوه گوشش تاول میزنه.

یه نفر عینکش را میچرخونه میزننه به چشمش سرش گیج میره

یه نفر میخوره زمین کمونه میکنه. میره کلانتری رضایت نمیده.

یکی از طبقه صدم یه ساختمون میافته پایین به طبقه پنجاهم که میرسه مگه خُب تا اینجاش که به خیر گذشت.

یکی یه تیکه یخ گرفته دستش تو آفتاب داشت متفکرانه نگاش میکرد بهش میگند چیکار میکنی؟ میگه:من هنوز نفهمیدم این یخه کجاش سوراخه که ازش آب میچکه!

یه نفر خودکارش تمام میشه ترک تحصیل میکنه.

به یکی میگن 17 شهریور چه روزیه؟ یکی بعد از یه 5 دقیقه می گه فکر کنم 10 مهر باشه.

یه نفر 2 تا بلوکه سیمانی را میگذاشته رو کولش میبرده سر ساختمون مهندسه بهش میگه خُب چرا با فرغون نمیبری؟ میگه: آخه اوندفعه با فرغون بردم اون چرخش پشتم را اذیٌت میکرد.

یه نفر عقب عقب راه می رفته  بهش میگند واسه چی اینجوری میکنی؟ میگه بچٌه ها میگند از عقب شبیهه آلن دولن میشی.

یکی یه روباه مرده میبینه به خودش میگه خوب شد مرده وگرنه گولم میزد.

یه نفر میره تزریقات. مسوول تزریفات میگه چپ بزنم یا راست؟ میگه : آقا این جا هم سیاسی شده!

یه نفر زنش 4 قلو میزاد وقتی میره حسابداری میگه آقا ارزون حساب کن همه را با هم ببریم.

یه 1000 پا از رو دیوار میافته میگه آخ پام , پام , پام , پام , ...

یه نفر مجریه مسابقه 20 سوالی میشه. ازش میپرسن: تو جیب جا میشه ؟  میگه آره ولی اگه تو جیبت بریزی جیبت ماستی میشه.

یه نفر میخواسته بره شکار خرگوش. بهش میگند چجوری میخوای خرگوش بگیری؟ میگه کاری نداره صدای هویج در میارم.

به یکی میگن جوابه سوال مسابقه 20 سوالیت خیاره فقط سریع نگو که تابلو شه. مجریه میگه: تو جیب جا میشه؟ مچریه میگه: نه میگه عجب خیار گنده ای است.

به یکی میگن جوابه سوال مسابقه 20 سوالیت برجه ایفله فقط سریع نگو که تابلو شه.  به مجریه میگه: تو جیب جا میشه؟ مچریه میگه: نه میگه: خُب تابلو شد دیگه برجه ایفله.

 
یکی کولر گازی میخره فرداش میسوزه سره زن و بچّش داد میزنه میگه: مگه من نگفتم 4 نفری جلویه کولر نشینید.
 
یه معتاد میره تو جوبه لجن میشینه. بهش میگند واسه چی رفتی اونجا؟ میگه بزارید تو خودم باشم.

یکی زنش را میکشه میره مرحله بعد. بعد میاد خونه میبینه زنش خونست میفهمه که SAVE   نکرده بوده بعد میاد خودکشی کنه خودش را از برج میندازه پایین Game Over میشه  بعد بازی را رستارت میکنه زنده میشه

معتاده پای منقل بوده یه توپ میافته وسط بساط و همه چی را به هم میزنه همین که داشته بساط را درست میکرده یه نفر زنگ خونش را میزنه میره در را باز کنه یه پسره 5-6 ساله میگه توپم!  معتاده میگه خُب منم توپم نمیام بساط به هم بزنم که .

یکی میمیره روحش لا پنکه سقفی گیر میکنه!




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/9 توسط ایران

7/2/84 جناب رییس سلام
من کارمند اداره مرکزى سازمان هستم. الان هفت ساله که دارم براى شما کار مى کنم و در این مدت چندین بار از طرف شما به خاطر بازده موفق در حیطه وظایفم مورد تشویق قرار گرفته ام. در حال حاضر جهت جابه جایى مسکن نیازمند پانصدهزار تومان وام فورى مى باشم، خواهشمندم در صورت امکان با درخواست اینجانب موافقت فرمایید. یادآورى مى کنم که در شرایط بسیار اضطرارى قرار دارم.
کارمند بخش مرکزى

??/?/84 کارمند عزیزم،
سلام، خوبى، نامه ات رو خوندم. فعلا جابه جا نشو، پول توى حساب نداریم.
موفق باشى
رییس

??/?/84 جناب رییس سلام
از پاسخ جنابعالى به نامه اینجانب بسیار خوشحال شدم، لیکن جسارتا لازم به توضیح مى دانم که به اطلاع برسانم اینجانب به هیچ عنوان قصد جابه جایى ندارم بلکه صاحبخانه اینجانب چنین تصمیمى گرفته است. لطفا کمکم کنید. در ضمن کارمند بخش مالى به اینجانب اطلاع دادند که پول توى حساب هست.
با تشکر
کارمند بخش مرکزى

??/?/84 کارمند بخش مرکزى
عطف به پاسخ تان به پاسخ اینجانب لازم به ذکر است که وام سازمان متعلق به کارکنان سازمان مى باشد و نه صاحبخانه هایشان. بنابراین آن چند مورد تشویقى باعث نشود که در فکر اختلاس و سوءاستفاده از اموال و دارایى سازمان باشید. در ضمن لازم مى دانم به اطلاع برسانم که کارمند بخش مالى به علت ارایه اطلاعات غلط به بخش خدمات انتقال یافت.
رییس

??/?/84 جناب رییس
من همان کارمند متقاضى وام مى باشم، لازم دانستم که جهت رفع سوءتفاهم، مزاحم وقت شریف شما بشوم و بگویم که این درخواست وام به نام خودم و براى تامین هزینه مسکن مى باشد که در نهایت باید به یک صاحبخانه پرداخت شود. همانطور که قبلا گفته بودم شرایط اضطرارى و حکم تخلیه در دست صاحبخانه فعلى مى باشد. در صورت عدم تامین هزینه جهت مسکن مشکلاتى در زندگى اینجانب پدیدار خواهد شد که باعث بروز مشکل در انجام وظایف محوله به اینجانب خواهد گردید... کمک کنید... لطفا
کارمند بخش مرکزى

??/?/84 کارمند بخش مرکزى
وضعیت شما در جلسه هفتگى اخیر به بحث گذاشته شد و سازمان شما را به علت تهدید به ایجاد مشکل در انجام وظایف تان متهم شناخته و یک هفته از حقوق شما به نفع سازمان ضبط مى گردد. مراتب جهت اطلاع و ابلاغ به جنابعالى اعلام گردید. بیش از این کنه نشوید.
رییس

??/?/84 جناب رییس
سلام، تقاضاى اینجانب را جهت دریافت وام فراموش نمایید، مابقى حقوق این ماه را جهت انجام تشریفات و مراسم به همسر اینجانب پرداخت نمایید. متاسفانه اینجانب به علت سکته ناشى از تخلیه منزل قادر به حضور در اداره نمى باشم. لطفا با درخواست مساعده اینجانب موافقت نمایید تا بیش از این در سردخانه پزشک قانونى منتظر نمانم.
با تشکر
کارمند سابق بخش مرکزى

??/??/84 مدیر بخش مالى،
با امضاى شخص کارمند مابقى حقوق به همسر ایشان پرداخت شود.
رییس



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/9 توسط ایران

قاضی : خودتونو کامل معرفی کنین ...

- شوهر : کاظم ! برو بچز بهم میگن کاظم لب شتری ! دیلپم ردی ! 28 ساله !

- زن : نازیلا ! لیسانس هنرهای تجسمی از دانشکده سیکتیروارد فرانسه ! 25 ساله !

- قاضی : چه جوری با هم آشنا شدید ؟

- شوهر : عرضم به حضور ان ورت آقای قاضی ! ایشون مارو پسند کردن ! مام دیدیم بد نیست گرفتیمش !!!

- زن : آقای قاضی میبینین چه بی چشمو روئه! تازه سابقه دارم هست!

- شوهر : آقای قاضی چرت میگه! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهیه کامل!

- قاضی : جرمت چی بود ؟

- شوهر : آقای قاضی جرم که نمشه بهش گفت! داش اوچیکم حرف گوش نمیکرد ...گوشش رو کندم! دست پسر همسایه هم تو دعوا شیکست گفتند توشیکستی.

- زن : آقای قاضی میبینین چقد بی احساسه!

- قاضی : خواهر من شما به چه دلیلی تقاضایه طلاق کردین ؟

- زن : آقای قاضی ما الان درست ? ساله که ازدواج کردیم ولی این آقا اصلا عوض نشده!

- شوهر : دهه! بابا ول کن! آقای قاضی بده اصالتمو از دست ندادم ؟

- قاضی : خواهر من شما فقط به خاطر اینکه ایشون عوض نشده میخواین طلاق بگــــــــیرین؟

- زن : آقای قاضی اولش فکر میکردم درست میشه! گفتم آدمش میکنم! مدرنش میکنم!

آقای قاضی این شوهر من نمیفهمه تمدن چیه! نمیدونه مدرنیسم چیه!

- شوهر : بابا پدرمارو درآورده! را به را گیر میده! این کارو بکن! این کارو نکن! این لباسو بپـــوش!! اونو نپوش! این و بخور اینو نخور!!! آقای قاضی طاقت مام حدی داره!

- زن : آقای قاضی به خدا منم تو فامیل آبرو دارم! دوست دارم شوهرم شیک ترین لباسارو بپـوشه! لفظ قلم صحبت کنه!!!!!

- شوهر : آقای قاضی میخوایم بریم خونه اون بابای قالپاقش!!! گیر میده میگه باید کروات بزنی! به مولا آدم با کروات یبوست میگره! نفسمون بند میات. ما از بچگی عادت داشتیم دو سه تا تکمه مون وا باشه!! بابا پشم سینه و این صـوبتا!

- زن: قاضی بهش میگم تو خونه جلو میهمانان زیرشلواری نپوش! زشته! شلوار بپوش!

- شوهر : آقای قاضی من اصن زیرشلواری رو دوس دارم! بابا چاردیواری اختیاری! راستش اینجا جاش نیست ولی بابای خدا بیامرزم میگفت: سعی کن تو زندگیت دو تا چیز و ترک نکــنی!! یکی سیغار! یکی زیرشلواری! آقای قاضی جونم برات بگه که گیر داده خفن که سیغار نکش! رفته برام پیپ خریته! آخه خداییـــش این سوسول بازیا به ما میات ؟!!

- زن : قاضی شما نمیدونین من چقدر سعی کردم حرف زدن اینو درست کنم! نشد که نشد!

- شوهر : آقای قاضی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته! فارسی را درست صوبت کنیم! دیــــگه روم نمیشه جولو بچه محلا سرمو بلند کنم! آقای قاضی خسته مونده از سر کار میام خونه به جای چایی واسه من کافی شاپ میاره! درســته آخه ؟! از وقتی گرفتمش ?? کیلو کم کردم! از بس که از این غذا تیتــیشـیا داده به خورده ما!!! لازانتیا و بیف استراگانورف و اسپاقرتی و از این آت آشغالا میده. آخه هرکی یه سلیقه ای داره! خب منم عاشق آب سیرابی با کیک تی تاپم!!!

- زن : قاضی یه روز نمیشه دعوا راه نندازه! چند بار گرفتنش با وصیغه آزادش کردیم ...

- شوهر : آره! رو زنم تعصب دارم! کسی نیگا چپ بهش بکنه! پدرشو درمیارم!!!

-قاضی : خب شما که اینهمه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتین چرا با هــــــــم ازدواج کردین ؟؟!!

- زن : عاشقش بودم! دیوونش بودم! هنوزم هستم ....



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 182
بازدید دیروز: 235
کل بازدیدها: 7497246

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]