سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلچین بهترین طنز ها - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/4/19 توسط ایران

تو شرکت مایکر سافت یه قسمتی وجود داره به اسم عیب یابی تلفنی و مشاوره (فکر کنم درست ترجمه کردم)
هر کسی مشکلی داشته باشه راجع به کامپیوتر و   برنامه های کامپیوتری به این مرکز زنگ میزنه و از اون ها راهنمایی میخواد..فرض رو بر این میزاریم که هر کسی که با کامپیوترکار میکنه از یه دانش ابتدایی نسبت به این دستگاه برخورداره..اونم تو انگلیس...
چند تا از مکالمات و مشاوره های تلفنی این مرکز رو بخونین ...

مطالبی که می خونید مکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مرکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان هست
مرکز : چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری : یک کامپیوتر سفید...



مشتری : سلام، من "سلین" هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره، ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...
مشتری : نه ... صبر کن ... من هنوز نذاشتمش تو درایو ... هنوز روی میزمه .. ببخشید



مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟



مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام ... من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و ...
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!



مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : "نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم" من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...



مرکز : و الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...



یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.


مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!


مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟

از سایت روزنه



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/4/19 توسط ایران

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/4/19 توسط ایران

 

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/4/19 توسط ایران

 



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/4/13 توسط ایران

تقدیم به مهندس صائب عزیز



نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/8 توسط ایران

1- آپ نکردن وبلاگ هاناراحتسبز

2- ندیدن بازی های جام ملت های اروپانیشخند 

3- فرهنگ روشن کردن شمعچشمک

4- آمدن جوانان به خیابان و یاد دادن فرهنگ به آنانمتفکر

      نبودن برق احتمالا حق مسلم ماست



 

 


irancartoon. ir



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/4 توسط ایران


شنیدم از نیک مردی فقیر
که موشی پرید در ظرف پنیر
اگر داری تو دانش و عقل و هوش
برو دیپلم بگیر فالوده بفروش
ما بدین در نه پی حشمت و جا آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
میازار موری که دانه کش است
که جدش در آمریکا چاقو کش است
یکی از برزگان اهل تمیز
از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای یک دیگرند
سر یک قران پول به هم می پرند
در طواف چشم می گفت این سخن پروانه ای
سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای
یا رب آن دلبر شیرین که سپردی به منش
از بس که ننر بود سپردم به ننش



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/4 توسط ایران

 منت خوابگاه را ـ قل و شر
که نبودنش موجب نیاز است و وجودش مساله‌ساز.
هر نفری که بدانجا رود در قید حیات است و چون به در آید نزدیک ممات.
چون در هر اتاق ده نفر موجود است و بر هر پنجره‌ای تخته‌ای واجب.

بنده همان به که ز قحطی جا روی به رهن یک اتاق آورد
لیک بفهمد اگر این را رئیس بر سر او چوب و چماق آورد

فریاد پیچ بی‌ملاحظه‌اش همه را رسیده و بانگ تلفن لحظه به لحظه‌اش همه جا کشیده. شب‌ها بعد از ساعت هفت احدی را رخصت ورود ندهند و دانشجوی تأخیری را در اولین فرصت به حراست هدایت کنند.

ای عزیز که با کمی تأخیر قصد رفتن به خوابگه داری
از نگهبان چگونه بگریزی تو که تنها همین گنه داری

گربه‌های بسیار را گفته که بساط تعقیب دانشجو بگسترانند و جیرجیرک‌های بی‌شمار را فرموده که شب تا صبح آواز بخوانند.

بساط ورزش صبحگاهی به جای کپسول‌های گاز فراهم آورده و برای مطالعه چهارصد دانشجو اتاقی چون لانه گنجشک مهیا ساخته. دانشجوی فعال را در اثر شلوغی به دیوانه‌ای بدحال تبدیل نموده و اتاق تلویزیون به جهت حضور پوست تخمه تعطیل.

ابر و با د و مه و خورشید و فلک در کارند همه لیسانسه‌ها پس ز چه رو بیکارند؟

در خبر است که از استاد خادمان و مهتر مستخدمان و گروهی سوخته دل از جمع خودمان که هر گروه یک نفر از دانشجویان بخت برگشته پریشان حال به جانب یخچال روی آورد که جرعه آبی بخورد، دریابد که رندان آخرین بقایای مرغ و ماهی سردخانه را ربوده و به جای آن روی برفک‌ها واژه ویژه "زرشک" را حک نموده‌اند. یک روز تأمل ترم‌های گذشته می‌کردم و حسرت درس‌های ناخوانده می‌خوردم و صحن سیمای خویش به آب مژگان می‌شستم و بهر غیبت از کلاس بهانه می‌جستم و اندوه دیرینه در عمق جان می‌نهفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم:
هر دم از عمر می‌رود نفسی از رفیقان ما نمانده کسی
ای که شش ترم رفت و در خوابی مگر این ترم هفت دریابی
یاد آن ثبت نام غوغایی خلق حیران برای امضایی
یک نفر در اتاق رایانه از شلوغی شدست دیوانه
دیگری بهر وام تحصیلی پر نموده سه فرم تحصیلی
وان دگر از برای شهریه جیب خود را نموده تخلیه
بگذر از خرید کفش و لباس تا که شاید کند دو واحد پاس
یک نفر در فغان ز نرخ کتاب دیگری از نخواندنش بی‌تاب
یک نفر در شلوغی سرویس از عرق گشته تا گریبان خیس
وان دگر شام سلف تا خورده شده زار و نزار و پژمرده
در شب امتحان که کتلت و ماست تا سحرگه میانشان دعواست
هر دو همچون دوای خواب آور برده هوش و حواس ما از سر
درس، سختست و مدرک امروز عالی را نموده خوش پاسوز
ای که دل بسته‌ای به این مدرک فکر فردا نکرده‌ای بی‌شک
رنج شغل و معاش در راه است عالمی زین قضیه آگاه است

بعد از تأمل این معنی، مصلحت آن دیدم که برای بقای ذات و ادامه حیات چاره‌ای بجویم و بهر مدرک خویش کوزه‌واره‌ای بیابم و جامه فارغ‌التحصیلان آشفته حال بپوشم تا به مدد آن در سایه مدرک خویش آبی زلال بنوشم.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/4 توسط ایران

11.jpg 

22.jpg
33.jpg



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 191
بازدید دیروز: 235
کل بازدیدها: 7497255

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]