سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلچین بهترین طنز ها - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/3/13 توسط ایران

پسری داشت تکلیف مدرسه اش رامی نوشت مادرش نزد او نشسته بود. پسرداشت کلمه ی عزب(مجرد)رامی نوشت
مادربه اوگفت: تومعنی عزب رامی دانی؟
پسرگفت بله یعنی خوشبخت.
مادرش گفت:چه کسی این معنی رابه تو گفته است.
پسرجواب داد:پدرم.

درروستایی شخصی قاطری داشت که با لگد زنش را کشته بود. موقعی که اطرافیان برای تسلیت به خانه اومی آمدند،مردها یواشکی می گفتند:اگرقاطرت رابفروشی به قیمت خوب آن را ازتومی خریم.

 

مردی تصادف کرده بیهوش شده بود او را به بیمارستان برده بستری نمودند.پس ازمدتی که به هوش آمد گفت: مثل اینکه من دربهشت هستم!
زنش که در کناراونشسته بود گفت : احمق مگرنمیبینی که من درکنارت هستم.

مردی نیمه شب به خانه می رفت،پاسبانی پرسید:این موقع شب کجاتشریف می برید؟مرد: مجلس سخنرانی.
پاسبان : این موقع شب کی سخنرانی می کند؟
مرد:خانم بنده

 

پسری به دوست پدرش گفت: من شما رو می شناسم .
دوست پدرش گفت : از کجا مرا می شناسی؟
پسر: از روی اداهایی که پدرم از شما در می یاره

دکتر: چه موقع احساس می کنی اشتها نداری؟
مریض : درست بعد از خوردن غذا .

روزی حضرت عزرائیل نزد خداوند بزرگ رفته و زمین ادب بوسه داد و گفت :
خدایا ، دکتری پیدا شده که روزانه جان صد نفر را گرفته و روانه گورستان میکند ، یا اجازه فرمائید که جانش را بگیرم و یا اینکه مرا به کار دیگری امر فرمائید !!!




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/3/8 توسط ایران
علی : من پدرم خیاط است وگفتم یک دست لباس حسابی برات بدوزه .
حمید : امیدوارم پدر من هم برایت خدمتی انجام دهد .
علی : مگه پدر تو چه کاره است؟
حمید : پدرم قبر کن است !!

پسر بچه ای فقیری دنبال کار می گشت از مغازه داری تقاضای کار کرد مغازه دار گفت: بچه جان تا حالا فرو شندگی کردی؟
بچه : بله آقا ، همین دیروز همه لباسهایم را فروختم


نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/3/2 توسط ایران

فردا جمعه سوم خرداد تولدمه نمی خوای تبریک بگی.

حالا چند ساله می شی؟

گفتن نگید!

ولی رفقا می گن اصلا بهت نمی آد که نود و پنج ساله باشی. بهت می خوره سی ساله باشی!!

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/2/25 توسط ایران
زن : به نظرت من چند سالمه؟
مرد : گفتنش مشکله ، اما دقیق که می شم می بینم اصلا بهت نمی یاد.

پسر بچه با ناراحتی وعجله وارد خانه شد و به پدرش که داشت روزنامه می خواند گفت: بابا جان مامان با ماشین توی تعمیرگاهه ، می گه پول تعمیر را شما می دین یا خودش بده؟
پدر: پول تعمیر ماشین رو؟
پسر : نه باباجون پول تعمیر ساختمان تعمیرگاه رو !!

روزی مردی به همسرش می گوید : آهوی من حا لت چه طوره؟
همسرش جواب می دهد : خوبم، ولی تو که همیشه می گفتی غزال من، این دفعه چه طور شد عوضش کردی؟
مرد با خونسردی جواب داد :مگه فرقی هم می کند؟ حیوون ، حیوونه دیگه !!


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87/2/25 توسط ایران

اولی : آقا شما چند تا فرزند دارید ؟
دومی : راستش دقیقا نمی دانم یک فرزند شش سا له دارم یا شش فرزند یک ساله.

دختر از نامزدش پرسید : درآمدت از کجاست؟
نامزد : از نویسندگی.
دختر: منشی هستی؟
نامزد : خیر .
دختر : روزنامه نویسی؟
نامزد : نه ، بنده به پدرم نامه می نویسم و او هم برایم پول می فرستد .


زنی به شوهرش گفت : امروز سالگرد ازدواجمان است به نظر تو چه می بایست بکنیم ؟
شوهرگفت : یک دقیقه سکوت .



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/23 توسط ایران
الدانشجو هو موجود الذلیل،الذی یسکن فی لانه اسمه خوابگاه.
لا موجود فیه امکانات الاولیه وآبه یقطع مداوما وهکذا ماء حار کمیاب فی شیرالاب.
آلات البارد والحار (گرمایش و سرمایش) یعمل فی الشتاء و الصیف بالعکس.

هو (الدانشجو) یطعم طعاماً فقط اسمه طعام،شی نرمتر من السنگ، الذی قادر علی ذهاب من الحلقوم الی الپایین.
 و آمله(آرزویش) فی الازدواج شدید ولیکن لا دست یافتنی و فقط فی الخیال البافتنی.

الغرض،الدانشجو ثلاث الاقسام؛
اوله تنبل،الذی فی الخواب فی الخوابگاه دائم.
دومه عاطل و هو مغروربسیار و یحمل دائماً فی دسته کیف عجیب اسمه سامسونیت و معمولا خالی من الکتاب والدفترو فی داخله شانه،حوله و زیر  شلوار.
اما القسم سوم من الدانشجو هو الباطل و مشخصاته چنین:
هو یا یدرس(درس خواندن)و لا یخواب(خوابیدن) و بل یگوش موسیقیه دائم حتی فی الخواب و سرکاره دائماً با شعر و رمان.ابنانه من هذا القسم معمولا یدود سیگاراً کثیراً.اولئک العاشقون و همیشه بی خیال.ویا فی خیال الباطل.علاوه علی الاینها،اقسام دیگر من الدانشجو موجود،مانند نوع الرپ،الذی یافت می شود فی دانشگاه الآزاد،نوع الدرس خوان الذی نادر مثل یاقوت و نوع الدیگر هو الذی ملعبت فی ید السیاسیون ونوع الآخر من الدانشجو؛هو بی کار الذی یکتب المتن مثله...
 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/23 توسط ایران

یک هفته پس از خلقت آدم:
چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.
پانصد سال پس از خلقت آدم:
با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا (یعنی من موقع زنمه)
بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.
دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم:
انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.
ده سال قبل:
شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.
هم اکنون:
به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد"

 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/23 توسط ایران

یکی می ره جلو اینه چشمهاشو می بنده می گن این چه کاریه؟ می گه می خوام ببینم وقتی می خوابم چه شکلیم
به اشتیاق اولین دانه برف . به تحمل اخرین برگ پاییزی . به گرمای تن خورشید و به زیبایی اسمان قسم می خورم که سر کاری!!!
یکی تو انتخابات کاندید می شه 3 تا رای می یاره . شب می ره خونه خانومش یکی می خوابونه تو گوشش می گه: می دونستم پای یه زن دیگم وسطه
مادر: پسرم من دارم می رم بیرون یه وقت به کبریت دست نزنی ها. پسر: نه مامان جون من خودم فندک دارم
بهترین انتقام از زنی که شوهرتون رو از چنگتون در اورده می دونی چیه؟ بذاری شوهرتون مال اون بمونه
به یکی می گن حالت چطوره؟ می گه تازه موکتش کردم!!!
قدرت دید خانوم ها: یک تار مو را روی کت شوهرشان می بینند اما یک تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمی بینند
از چند تا خل  پرسیدن: چرا شما خل شدید؟ اولی گفت: والله از بی امکاناتی! دومی گفت: از دست رفیق ناباب! سومی گفت: حالا ایدز که نگرفتم، خوب میشم!
پسر به پدر: اگه 100میلیون از بانک برنده بشی چکار می کنی ؟ پدر: طلاق مامان. ترک ایران. سفر به دور دنیا! پسر: اگه نشدی چی؟ پدر: ادامه کار، خدمت به مامان!!!
زن زلیل نامه: الهی به مردان در خانه ات . به ان زن ذلیلانه فرزانه ات . به انان که در بچه داری تکند.یلان عوض کردن پوشکند. به انانکه رفو میکنند. ز بعد از رفویش اتو میکنند. به ان قرمه سبزی پزانه قدر. به ان مادرانه به ظاهر پدر.الهی به اه دل زن زلیل. به ان اشک چشمان ممدسیبیل. که مارا بر این عهد کن استوار. ز این زن زلیلی مکن برکنار
می دونی یه خسیس رو چه جوری شکنجه می دن؟ می بندنش به تیر چراغ برق می گن کوچه بغلی شام می دن
به یه نفر می گن شما چه جوری شخصیت خودتون رو می شناسید؟ میگه با ارایه بلیط
زنها علاقه زیادی به ریاضیات دارند زیرا انها سن خود را تقسیم بر دو می کنند قیمت لباسهایشان را ضربدر دو و حقوق شوهرانشان را ضربدر سه و پنجاه سال هم به سن دوستان خود می افزایند
یکی میره دکتر می گه من شبا خواب می بینم با خرا فوتبال بازی می کنم. دکتر می گه بیا این قرصا رو بخور می گه: می شه از فردا بخورم امشب فیناله
ازیکی میپرسن شغلت چیه:میگه: یه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو لو نمیده
به یکی میگن: خسته نباشی میگه اگه باشم چه غلطی میکنی؟
یکی رو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیاین جلو
از یه جوحه تیغی کوچولو می پرسن ارزوت چیه؟ نگاهی معصومانه می کنه می گه: بغلم می کنی؟
به یکی می گن کجای تهران می شینی ؟ می گه هرجا خسته شدم
یارو می ره الکتریکی میگه: گلاب به روتون لامپ دارید؟ یارو می گه: داریم ولی چرا گلاب به رومون؟ یارو می گه: اخه واسه توالت می خوام
به یکی می گن برو سی دی خام بخر .می گه: صوتی یا تصویری؟
به یکی میگن با کشور جمله بساز میگه با کش ور رفتم خورد تو چشم
یه روز یک زن زشت از همسرش می پرسه فرق من با خورشید چیه . شوهرش میگه: هر دوتاتون نمی شه مستقیم بهتون نگاه کرد.
کبوتره دوپینگ میکنه به جای نامه ایمیل میبره!!!
مردی به دوست قدیمیش زنگ میزنه میگه من به تعدادموهایی سرم تورا دوست دارم مرد دوم میکه شما! مرد اولی میگه منم حسن کچل
دو نفر میرن قله اورست رو فتح کنن وسط راه سردشون میشه برای اینکه گرمشون بشه به خودشون تلقین میکنن هوا گرم. بعد از 1 هفته روزنامه ها تیتر میزنن 2 نفر در ارتفاعات هیمالیا بر اثر گرمازدکی جان دادن.
یه مرد میره بیمارستان میگه اقای دکتر من سنگ دارم دکتر میگه عقب عقب بیا خالیش کن.
یک نفر گوشش راباکلید پاک میکنه گردنش قفل میشود.
یکی وایساده بوده دم مسجد داشته خرما خیرات می کرده یهو یکی می یاد یه مشت بر می داره .یکی دستشو می گیره می گه: هووووووی چه خبرته؟ یه نفر ادم مرده اتوبوس که چپ نکرده!!!
بچه : بابا هواپیمای به این بزرگی رو چطور می دزدن؟ بابا جون می ذارن بره بالا کوچیک که شد می دزدنش
زاپنیه 15 سال به یه مورچه یاد می ده با چوب غذا بخوره مورچه رو می یاره تو میدون که به مردم نشون بده همه دور تا دور وایساده بودن نگاه می کردن از قضا یه یکی از اونجا رد می شه می بینه همه عقب وایسادن مورچم وسطه می ره با پا موچه رو له می کنه می گه: اخه مورچم ترس داره؟!!!
دوتا تریاکی داشتن با هم دردل می کردن و از مشکلات لاینحلشون می نالیدن اولی گفت: اسمال اقا راشتشو بگو تو شالی چند دفعه میری مشتراح؟ اسمال اقا گفت: راستشو بخوای دروغ شرا…….. بهار یه دفعه …….تابشتون یه دفعه ……..پاییز یه دفعه……….زمشتونم یه دفعه ……..اولی گفت: خوب یه دفعه بگو اشهال دارم.         



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/2/23 توسط ایران

-یه روز یه کچله میره سلمانی همه بهش میخندن برمیگرده میگه زهرمار اومدم آب بخورم.
 -دوتاجوجه باهم قرار می زارن وقتیکه بزرگ شدن باهم ازدواج کنن وقتی که بزرگ می شن میفهمن که هر دوتا شون خروسن .
 - یه نفر می خوره به دیوار وامیسته پلیس بیاد.
 - یه نفر با گونی ماسه میبرده داخل خونه یکی میاد مبینه بهش میگه مگه شما فرقون ندارید که باگونی ماسه میبری جواب می ده  بروبابا اون دفعه با فرقون بردم لاستیکش پشتمو اذیتم کرد.
 - بچه‌ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می‌زنیم بیا گوش کن. آن وقت می‌فهمی فرقش چیه!
-معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، می‌گه: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!
- یه نفر می‌ره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته کوبیده بدین! 
- یه نفر خبر داغ می‌شنود، گوشش می‌سوزد!
-یه نفر از تیر بالا می ره از مرداد پایین می آد.



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/2/22 توسط ایران

ازدواج مجدد:

زن : عزیزم... اگه من بمیرم تو چیکار می کنی ؟
مرد : عزیزم! چرا این سوالو می پرسی؟ این سوال منو نگران می کنه !
زن : آیا دوباره ازدواج می کنی؟
مرد : البته که نه عزیزم!
زن : مگه دوست نداری متاهل باشی ؟
مرد : معلومه که دوست دارم!
زن : پس چرا دوباره ازدواج نمی کنی؟
مرد : خیلی خب! ازدواج می کنم!
زن (با لحن رنجیده) : پس ازدواج می کنی ؟
مرد : بله !
زن (بعد از مدتی سکوت) : آیا باهاش توی همین خونه زندگی می کنی ؟
مرد : خب بله ! فکر کنم همین کار رو بکنم !
زن (با ناراحتی) : بهش اجازه میدی لباسهای منو بپوشه ؟
مرد : اگه اینطور بخواد خب بله!
زن (با سردی) : واقعا“؟ لابد عکسهای منو هم می کنی و عکسهای اونو به دیوار می زنی !
مرد : بله ! این کار به نظرم کار درستی میاد!
زن (در حالی که این پا و اون پا می کنه) : پس اینطور... حتما“ بهش اجازه میدی با چوب گلف من هم بازی کنه !
مرد : البته که نه عزیزم ! چون اون چپ دسته !!!

2 نفر
یکی داشته خاطره تعریف می کرده میگه ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!!

سوال
یه روز یه أقای البرادعی (رییس أژانس انرژی اتمی)میگن:ببخشید شما دکترید دیگه؟ میگه:بله میگن: پس چرا تو أژانس کار مکنی؟

پنکه
یکی به پسرش بهش میگه بابا پنکه سقفیمون سوخته باباش میگه وقتی 15 نفر زیرش میخوابن میخوای نسوزه


  آبادانی
یه باربه یه آبادانی و اصفهانی وتهرانی می گن که کی ماهی بزرگ گرفته.اصفهانی میگه من ماهی 18 متری گرفتم. تهرانی میگه19متری.آبادانی میگه10متری.بهش میگن اینکه از همه کوچیکه.میگه:ولک چشاش اینقدره......

میدان
یکی دور میدان هی دور میزنه ازش میپرسندچرا این کار را میکنی میگه تقصیر من نیست راهنمام گیر کرده 
 
کچل
از یک کچله می پرسند چرا مو نداری:گفت سرم به مو حساسیت داره

 اشتها
از ملا پرسیدند: تو اشتها داری ؟ ملا گفت: من بیچاره توی دنیا فقط همین یه چیز را دارم!!! 
 
پوست روباه
خانمی از شوهرش گله داشت که پوست روباهی که سال گذشته خریداری کرده اند، کهنه شده . خانم گفت: به نظرم می خوای من این پوست روباه را تا آخر عمر داشته باشم!شوهر گفت: چه اشکال داره؟ خود روباه هم این پوست را تا آخر عمر خود به تن داشت!!!!

 قلب سگ
قلب سگی را به جوانی پیوند زدند . پس از مدتی دکترازاو پرسید: شما ناراحتی خاصی ندارید؟ جوان گفت: خیر فقط تنها ناراحتی من این است که به هر درخت یا تیر برق که می رسم، یک پایم ناخود آگاه بالا می رود.!!

 خسیس
مردی خسیس یک خوشه انگور را به خانه برد و به زن و فرزندانش هرکدام یک دانه داد. بچه ها گفتند: بابا جان چرا یک دانه؟ مرد جواب داد: عزیزانم ! بقیه اش هم همین مزه را می دهد!!!


 جراح تازه کار
جراح وقتی از اتاق عمل خارج شد، رئیس بیمارستان ازش پرسید: امیدوارم که عمل موفقی را انجام داده باشید.. جراح تازه کار با دستپاچگی گفت: چی فرمودین؟ عمل؟ مگه اونو برای تشریح اینجا نیاورده بودین؟!!!

 ضعف چشم
مردی برای معاینه چشم پیش دکتر رفت . دکتر از فواصل مختلف تابلوی تست بینایی را باو نشان داد ولی فایده ای نداشت. دکتر اشیا مختلف را به او نشان داد ولی باز هم بیمار موفق به دیدن آنها نشد. دکتر باعصبانیت سینی گرد بسیار بزرگی را از فاصله یک قدمی به او نشان داد و پرسید: این چیه؟ بیمار گفت: اختیار دارین آقای دکتر.دیگه این سکه ی دو زاری را در آنطرف اتاق می توانم ببینم.!!!

 بخیل
ملا نصر الدین به دوست بخیلی رسید و گفت: چرا مرا تا حالا به خانه خود دعوت نکردی؟ دوست بخیل گفت: آخه از اشتهای تو خبر دارم.تو هنوز لقمه اول را نخورده ای ، لقمه دوم را برمیداری و مرا بیچاره میکنی. ملا گفت: تو مرا دعوت کن، من قول میدهم وسط هر لقمه دو رکعت نماز بخوانم!!!

 کم اشتها
پزشک به بیمارش گفت: شما ضعیف شده اید و برای تقویت باید هر روز کباب و ماهی و مرغ و امثال این ها میل کنید. بیمار گفت: اینها که فرمودید، باید قبل از غذا بخورم یا بعد از غذا؟

 خواستگاری
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه خیلی‌ها) مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟ خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟ ...مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟ ..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟ مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره خانواده عروس:اٍ ... پس اقا داماد قمارباز هم هستن!!!؟ مادر داماد: قمار باز؟!! ... نه آخه بچم از وفتی رفت زندان یاد گرفته وگرنه بلد نبود ... خانواده عروس : پس زندان هم رفتن؟! اخه گفتن معتاده بعد گرفتنش ! راستی عروس گلم پس چرا نمیاد؟؟

 از لهجه
ممدکله خر می ره بقالی و میگه: ببخشین بیزحمت یه کیلو پنیر بدین. فروشنده می گه: شما ممدکله خر ین؟ میگه: از کجا فهمیدی؟ طرف میگه: از لهجه. ممدکله خر با خودش میگه: من باید این لهجه را درست کنم. میره 10 سال دور دنیا و وقتی بر میگرده، می ره توی همون مغازه و می گه: نیم کیلو پنیر بدین.یارو میگه: شما همون ممدکله خر ین؟  می گه: از کجا فهمیدین؟ یارو میگه: آخه اینجا 5 ساله که بانک شده!!!


   ای بابا


ممدکله خر سربازیش تموم می شه . وقتی کارت پایان خدمتش رو میگیره، نگاه می کنه و میگه: ای بابا .من که از اینا چهار تا دارم!!!


 220


ممدکله خر دو تا دزد میگیره، زنگ می زنه 220!!!


 خواب:

زنه به شوهرش تو سینما میگه: نگاه کن این بغل دستی من خوابیده. مرده میگه: خُب به درک حالا چرا من را بیدار میکنی !؟



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 176
بازدید دیروز: 235
کل بازدیدها: 7497240

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]