پیامبران و اوصیاء الهی برای اینکه طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند . آیت الّله حق شناس
عرفان و اخلاق - معارف اسلامی |
||
...
|
نوشته شده در تاریخ جمعه 87/6/29
توسط ایران
پیامبران و اوصیاء الهی برای اینکه طمعی به بیت المال نداشته باشند هر کدامشان مشغول کاری بودند . آیت الّله حق شناس نوشته شده در تاریخ جمعه 87/6/29
توسط ایران
شب زنده داری بر عمر و روزیتان می افزاید . آیت الّله حق شناس آب صاف هدایت انسان است .آبِ گِل آلود کدر است . آب صاف گرچه چکه ای باشد که از قنات می آید خوب است . اصلآ صدای آبِ صاف چقدر خوب است . رودخانه ای که گِل داشته باشد « هو هو » و « خور خور » می کند . آدم می ترسد . ولی رودخانه ای که آب صاف دارد ، صدایش چقدر قشنگ است . ان شاءالله پهلوی رود خانه های بزرگ که آب صاف دارد بنشینی و گوش بدهی ببینی چه می گوید . اگر اهل روضه هستی و توجه به کربلا داری ، آب برایت روضه می خواند اگر توجه به اخلاق ائمه (ع) داشته باشی ، برایت علم اخلاق می گوید . اگر توجه به خدا داشته باشی که خیلی چیزها می گوید . یک جا بنشین و ببین آب چه می گوید ! بنده چند سال قبل یک وقت به رودخانه نگاه کردم دیدم می گوید : آب! چک چک هم می گوید : آب! آب!... وقتی به نهر رفتم دیدم می گوید : آب! آب! رسیدم به شط . دیدم شط هم می گوید : آب! آب!... نمی دانم این عطش چیست که همه می گویند : آب ! خود آب هم می گوید : آب ! سبحانه ، سبحانه ، سبحانه . وقتی به دریا رفتم ساکت شد ، آرام شد . یک وقت گفتند دریا حرکت کرده است ، عصبانی است ، مثل کوه به سوی آسمان بلند می شود و می گوید : آب! آب کو؟ آب کجاست ؟ گفتم دریا دیگر چرا ندا می زند ؟ چرا امام حسین (ع) روز عاشورا صدا می زند العطش ؛ آب ، آب ،... ؟ فرمود : قطره های سرگردان در چشمه ها و نهرها را صدا می زند ؛ می گوید : بیایید مرا یاری کنید ! دوستان ، شیعیان ، بستگان بیایید مرا نصرت دهید ! دیدی همه آبند ، همه جا صدای آب است ، همه عطش دارند ، همه العطشند . اصلآ مخلوق چرا حرکت می کند ؟ چون دنبال آب می گردد . همه تشنه هستند ، چه در دنیا چه در آخرت . در خواب هم خواب آب می بینند . همه آب می گویند . کربلایی ها همه آب می شنوند . صدای آب می شنوند . خلاصه چکه وقتی به نهر رسید ساکت می شود ، چون صدای نهر قشنگ تر است . نهر وقتی به رودخانه رسید ، آرام می گیرد . می بیند این هم آب می گوید ، ولی لطیف تر . رود خانه وقتی به دریا رسید آرام می گیرد . می بیند صدای دریا مهم تر است . شاهزاده علی اکبر را دیدی وقتی لب پدر بزرگوارش را چشید ، ساکت شد . چر آرام شد ؟ وقتی زبان در دهان پدر گذارد ، دید عطش در این جا خوابیده است . دریای حیات و عزت ، تشن? حیات و علم است . باز علم می خواهد ، باز معرفت می خواهد ، باز با مبدأ خودش کار دارد .وقتی پدر را دید این گونه تشنه است ، پسر راحت شد . هر کدام از مؤمنین هم قوی تر باشد رفیقش را آرام می کند . هر کدام تشنگی بیش تری دارد ، پایینی را آرام می کند ، قوه می دهد ، قدرت می دهد . برادر من! همیشه مواظب باش که اگر تشنه ای در اطراف خود یافتی قدرش را بدانی . برادرت ، رفیقت ، جوان خانه ات ، زن و بچه ات ، اینها را آب بده ؛ آب ثواب دارد . یعنی محبّت بده ، وقتی دو مؤمن با یکدیگر مصافحه می کنند ، هر کدام محبّتش بیشتر باشد ، افضل تر است . یعنی آب دهنده اوست . آب به زیر دستش می دهد . حیات و عزت در او بیشتر است . دو مؤمن وقتی باهم مصافحه می کنند ، اگر دارای دو نهر آبند ، وقتی با هم مخلوط شوند و برای خدا و ائمه مصافحه کنند ، هرکدام دارای دو نهر می شوند . مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی کتاب طوبای محبّت جلد اول خیلی چیزها مخفی است . باید آن را با منقاش محبّت بیرون آورد . اهل محبّت هنرهای بزرگی دارند . علم را از ائمه (ع) می کشیدند . یعنی با محبّت می نشستند . اصلآ به حضرت نگاه نمی کردند ، فقط حواسش به دلش بود و به آنجا که حضرت دارد صحبت می کند چسبانیده بود . آن برجسته ها ، علم را از موالیان می کشیدند . محِّب سالم از محبوبش ، مرید سالم از مرادش ، شاگرد سالم از استادش ، علم و معرفت را بیرون می کشد . طالب سالم از خوبان خدا علم را بیرون می کشد . به گوش و اینها کار ندارد ، بلکه اخلاص و ادب نشان می دهد . حضرت سلمان را دیدی چقدر با ادب نزد پیغمبر خدا و ائمه (ع) می نشست و آن جور علم را اخذ کرد . نه مسأله پرسید و نه این طرف و آن طرف دوید . مؤمنین را سرافراز کرد . کم حدیث پرسیده ، ولی روغن کلمات و جوهر کلام را می کشید . « سلمان منّا اهل البیت » ؛ از ما شد از بس مؤدّب نشست و همه را اخذ کرد . خدا روزی کند ! یک شاگرد سر پایین می اندازد و همه را در می آورد . محبّت لازم است . علی (ع) فرمود : « مَن رَءانی رَأَی الَحق » هر که مرا ببیند حق را دیده است . علی جوهر حقیقت را آشکار کرد . نفرمود : « مَن سَمِع کَلامی » ، یا « قرَءَ حدیثی » . در صورتی که در کلامشان خودشان پیدا هستند . اساس ، « من رءانی » است . بعد کلمات هم در آن است . اصلآ صاحب کلام در خود کلام است .هر هنرمندی در هنرش است ، هر صنعتکاری در صنعتش هست . یک در، نجارش را نشان می دهد . هر کس یک نقاشی را ببیند نقاش را نگاه می کند . نقش را نگاه نمی کند نقاش را می بیند . می گوید : ببین چه کرده است ! نقش را می بیند و حواسش به نقاش می رود . علی را نگاه می کند و حق را می بیند . علما به سیّد بن طاووس گفتند : در مجلس ما شرکت کن ! ما وقتی شما را می بینیم خدا را می بینیم . چرا بغداد نمی آیی ؟ ایشان در جواب فرمود : اگر بیایم شما را ببینم و خدا را نبینم و سرگرم شما شوم ، کافرم . اگر شما را ببینم و خدا را هم ببینم ، مشرکم . اگر شما را نبینم و خدا را ببینم که الان همین طور هستم . آنها هم قبول کردند . رند نبودند تا از راه یگانگی و دوستی وارد شوند . دوست انسان را می برد . این که فرمود : شیعیان ما علم را از ثریا اخذ می کنند ، مال محبّت هم هست . از راه محبّت و یگانگی . اول تسلیم بعد هم محبّت . از راه ولایت و محبّت . تسلیم که شد علم را اخذ می کند ، تسلیم استاد ، خدا ، قرآن . این قاعد? راه است . این اساس طریق و اساس تعلیم و تعّلم است . مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی کتاب طوبای محبّت جلد اول نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 87/6/14
توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/4/18
توسط ایران
http://www.box.net/shared/xbg86iuck0 بعد ازکلیک بر روی آدرس فوق در پنجره جدید بروی دانلود کلیک کنید فایل به صورت زیب شده می باشد بعد از باز کردن با برنامه ادوب اکروبات آن را اجرا کنید. نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/3/20
توسط ایران
کنگره حضرت سید هاشم موسوی حداد (رضوان الله تعالی علیه) در سه جلسه http://www.motaghin.com/soundgroup.aspx?gid=57 نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/3/13
توسط ایران
همنشینى و شکلگیرى شخصیت همنشینى مؤثّر است. مصاحبت اثر دارد. نفس انسانى خوپذیر است. انسانى که با انسانى مدتى به سر برده است مىبینى چنان از یکدیگر خو گرفتهاند که احوالات هر یک حکایت از دیگرى مىکند بلکه مطلقاً همنشینى اثر دارد. مثلاً شاگرد بر اثر مصاحبت با استاد، از سیرت و خوى استاد حکایت مىکند و همچنین فرزند از پدر که «الوَلدُ سِرُّ ابیه.» به قول خواجه عبداللّه انصارى: دود از آتش چنان نشان ندهد و خاک از باد که ظاهر از باطن و شاگرد از استاد. غرض، اینکه مصاحبت مطلقاً مؤثر است حتّى در حیوانات، بلکه در جمادات، به قول شیخ اجل سعدى: گلى خوشبوى در حمام روزى رسید از دست محبوبى به دستم بدو گفتم که مشکى یا عبیرى که از بوى دلاویز تو مستم بگفتا من گِلى ناچیز بودم ولیکن مدتى با گُل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم حالا این معنا را بالا ببرید. در مصاحبت با ملکوت عالم، با حقیقت عالم، با خداى عالم در نظر بگیرید. اگر چنین توفیقى پیدا کردیم که توانستیم همواره و در همه حال عنداللّه حضور داشته باشیم، چه خواهیم شد؟! خوشا به حال کسانى که همواره مصاحبت با خدایشان دارند، جلیس و انیس آنان خدایشان است. آنهایى که همنشینى با خداوند عالم دارند، کسانى هستند که اسماى جمالى و جلالى خداوندِ سبحان در ایشان رسوخ کرده است. جوادند، رحیمند، عطوفند، عالمند و همچنین داراى دیگر اسماء اللّه هستند. *** دهان روح و تن انسان دو دهان دارد: یکى گوش که دهانِ روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است. این دو دهان خیلى محترماند. انسان باید خیلى مواظب آنها باشد. یعنى باید صادرات و واردات این دهنها را خیلى مراقب باشد. آنهایىکه هرزه خوراک مىشوند، هرزه کار مىگردند. کسانى که هرزه شنو مىشوند، هرزه گو مىگردند. وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف مىشود. یعنى قلم او هرزه و نوشتههایش زهرآگین خواهد داشت. حضرت وصىّ امیرالمؤمنین«ع» فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بىنیاز نیست و آبها گوناگوناند. هر آبى که پاک است، آن نبات هم پاک و میوهاش شیرین خواهد بود؛ و هر آبى که پلید است، آن نبات هم پلید و میوه او تلخ است. . نهج البلاغه، خطبه 155. خودِ عمل، حاکى است که از چه آبى روییده شده است. *** وقت اندک و کار بسیار بدان که باید تخم و ریشه سعادت را در این نشأه، در مزرعه دلت بکارى و غرس کنى. اینجا را دریاب، اینجا جاى تجارت و کسب و کار است؛ و وقت هم خیلى کم است. وقت خیلى کم است و ابد در پیش داریم. این جمله را از امیرالمؤمنین«ع» عرض کنم، فرمود: «رِدوُهم ورُودَ الهِیمِ العطاش»؛ یعنى شتران تشنه را مىبینید که وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مىکوشند و مىشتابند و از یکدیگر سبقت مىگیرند که خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پیغمبر و جوامع روایى که گنجهاى رحماناند این چنین باشید. بیایید به سوى این منبع آب حیات که قرآن و عترت است. وقت خیلى کم است و ما خیلى کار داریم. امروز و فردا نکنید. امام صادق«ع» فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببینید، خواهید دید اکثر مردم به علت تسویف، به کیفر اعمال بد اینجاى خودشان مبتلا شدهاند.» تسویف یعنى سَوْفَ سَوْفَ کردن، یعنى امروز و فردا کردن، بهار و تابستان کردن، امسال و سال دیگر کردن. وقت نیست، و باید به جدّ بکوشیم تا خودمان را درست بسازیم. نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/3/13
توسط ایران
عن الحسین بن مسلم عن ابی جعفر الثانی علیه السلام قال: قلت له: جعلت فداک، إنهم یقولون: أن النوم بعد الفجر مکروه لأن الأرزاق یقسم فی ذلک الوقت؟ نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/3/13
توسط ایران
|
بازدید دیروز: 634 کل بازدیدها: 7529290 |
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ] |