سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلچین بهترین طنز ها - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23 توسط ایران
  • آخرین باری که نوانکو کانو پیراهن ارسنال را پوشید کی بود؟آنچه مسلم است اینکه هواداران توپچی ها خاطره حضور مهاجم نیجریه ای در لندن را از یاد برده اند پیمان یوسفی در بازی ارسنال و واتفورد 40 دقیقه ادبایور را کانو خطاب کرد و وقتی او را در جریان تماس های تلفنی مردم قرار دادند گفت(واقعا عذر میخوام اسم این اقا ادبایور است کانو دیگر در ارسنال بازی نمیکند)
  • در جریان بازی سپاهان و ذوب اهن در جام حذفی از یکی از داوران قدیمی کشور به نام عرب براقی تقدیر شد . پس از سوت پایان بازی عباس بهروان دوان دوان خودش را به او رساند و گفت :*بینندگان عزیز در خدمت زنده یاد (!) عرب براقی هستیم.
  • دقایق پایانی بازی برزیل و هلند در مرحله نهایی جام جهانی 98بود داور به نشانه خطا سوت زد و بهرام شفیع گفت(و این هم سوت پایان بازی)) برزیلی ها ضربه خطا را زدند و گزارشگر به امید اینکه داور خیلی زود خاتمه بازی را اعلام کند سکوت کرد یک دقیقه هم گذشت اما داور سوت نزد شفیع هم بدون انکه خم به ابرو بیاورد سکوت را شکست و گفت ((حالا رونالدو صاحب توپ میشه ))
  • اسکندر کوتی تهیه کننده برنامه ای بود به نام [جنگ فوتبال اروپا] اینکه او در این برنامه به جای پیر و جوان و پیرزن و کودک بحث میکرد به جای خود اما حکایت بررسی بازیهای لیگ هلند توسط کوتی را هرگز فراموش نمیکنیم . در جدول رده بندی اکثر تیم ها به صورت مخفف و با سه حرف اختصاری مشخص میشدند اما کوتی (ایند هوون) PSV را تیم پی اس وی و (آژاکس) Ajx را ای جی ایکس معرفی می‌کرد
  • در جام جهانی 1990 تیم ملی ایتالیا گلزنی به نام سالواتوره اسکیلاچی رو کرد . در جریان برگزاری مسابقات هرکدام از گزارشگران به شیوه متفاوتی نام او را تلفظ میکردند. در یکی از بازیهای وقتی او دروازه حریف را باز کرد بهرام شفیع گفت((حالا اسکیلاچی ،اسکلاچی ،اشیلاچی،شیلاچی یا هر اسم دیگه ای داره من نمیدونم! به هر حال گل خودش را زد))
  • در یکی از بازیهای تیم مراکش در جام جهانی 98 نام بازیکن این تیم به همراه پرچم قرمز رنگ مراکش روی صفحه تلویزیون حک شد. بهرام شفیع با هیجان فریاد زد ((بله،نفهمیدیم چی شد اما در هر صورت داور بازیکن مراکش را اخراج کرد و حالا این تیم باید ده نفره به بازی ادامه بده))
  • در روزهایی که دانمارک تا مراحل پایانی جام ملت های 1992 پیش رفته بود و علاقمندان فوتبال نام بازیکنان نه چندان مطرح این تیم را از هم میپرسیدند ، بهرام شفیع یکی دیگر از شاهکارهایش را رو کرد . مربی دانمارک دست به تعویض زد و کارگردان تلویزیونی نام بازیکن تازه وارد و بازیکن تعویضی را به همراه عبارت DENMARK روی انتن فرستاد شفیع اسم بازیکنی که به سمت نیمکت ذخیره ها حرکت میکرد را درست تلفظ کرد اما...(( و به جای او دن مارک وارد زمین میشه!))
  • در جریان یکی از بازیهای پرسپولیس در فصل گذشته که پس از افطار برگزار میشد مجید خدایی کشتی گیر ملی پوش ایرانی در میان تماشاگران حاضر شده بود وقتی تلویزیون چهره او را به تصویر کشید عادل فردوسی پور گفت((این هم مجید خدایی کشتی گیر تیم ملی فوتبال ایران))
  • عباس بهروان در حین گزارش استقلال و سپاهان در تورنمنت نقش جهان اصفهان ((همان طوری که مشاهده میکنید شرایط جوی اصلا مناسب نیست. وزش باران و بارش باد امکان برگزاری یک بازی زیبا را از بین برده))
  • بازی نیمه نهایی جام جهانی 94بین برزیل و سوئد برگزار میشد و باز هم عباس بهروانپشت میز گزارش نشسته بود.در دقیقه 9 ضربه مازینهو به تور کناری دروازه اصابت کرد و به اوت رفت ((توی دروازه ...توی دروازه..این گل میتونه نوید یک بازی پر گل و زیبا رو باشه برزیل 1 سوئد 0))البته پانزده دقیقه بعد جهانگیر کوثری که به عنوان کارشناس در استودیو حضور داشت گفت(البته مثل اینکه ان توپ گل نشده بود .ضمن عذر خواهی از بینندگان عزیز بازی کماکان 0_0 دنبال میشه))
  • اسکندر کوتی در حال گزارش بازی غیر زنده تیم ملی اتریش و یک تیم دیگر بود. بالای صفحه تلویزیون در محل مربوط به درج نام تیم ها و نتیجه بازی نام لاتین اتریش (Austria)درج شده بود و جناب گزارشگر این تیم را استرالیا خطاب میکرد.کار به جایی رسید که پس از پایان پخش این بازی ضبط شده مجری شبکه سه با اشاره به تماس های پر تعداد مردمی ضمن عذر خواهی ،اشتباه گزارشگر را تصحیح کرد.
  • چلسی گل زد و جواد خیابانی در لا به لای فریادهایش گفت((بدون شک الان مردم شهر چلسی خیلی خوشحال هستند)) او بعدها این واقعیت را که در کل بریتانیا شهری تحت عنوان چلسی وجود ندارد پذیرفت. اما به عنوان اخرین دفاعیه اش مدعی شد چلسی نام محله ای در لندن و منظور گزارشگر هم اشاره به ان محله بوده است.مثل این می ماند که گزارشگر بعد از گل استقلال بگوید((الان اهالی میدان استقلال سر از پا نمی شناسند))
  • کریم باقری بازیکن ارمینا بیله فلد پشت یک ضربه ایستگاهی از فاصله 30-40 متری ایستاد و مزدک میرزایی که دو مانیتور را پیش روی خود داشت برای نواخته شدن ضربه لحظه شماری میکرد . یکی از مانیتور ها مربوط به پخش مستقیم و بدون تاخیر بود و دیگری با حدود 15-10 ثانیه تاخیر تصاویر مربوط به شبکه سه را روی انتن می فرستاد.کریم در مانیتور شماره یک ضربه را زد و گزارشگر با هیجان بسیار زیاد شوت او را استثنایی لقب داد .تماشاگر تلویزیونی اما هنوز باقری را در حالی که دست به کمر زده بود و دیوار دفاعی حریف را بر انداز میکرد میدید.عکس العمل مزدک خیلی جالب بود((البته این ضربه لحظاتی بعد زده شد))
  • این یکی را محمد دادکان به خاطر می اورد . قبل از اینکه رییس فدراسین فوتبال شود در یکی از برنامه های کارشناسی سیما با اجرای عباس بهروان شرکت کرد .مجری گفت((شما خیلی ساکت نشستین اقای کانداد ... ببخشید اقای دادکان))
  • دوستان نزدیک هنوز اورا پولی اوف صدا میزنند داستان از این قرار است که ایشان پیش از انکه این واژه Play off سر زبان ها بیفتد لغت فارسی ان را در جایی خوانده بود و در جریان یکی از گزارش هایش گفت((اگر همین نتیجه حفظ شود سرنوشت در بازی پولی اوف مشخص خواهد شد.
  • این یکی فوتبالی نیست اما خیلی قشنگه . یدالله اعتصامی در جریان گزارش مستقیم یکی از جدال های داخلی در حالی که از نمایش پسر یکی از کشتی گیران قدیمی به وجد امده بود تصمیم گرفت احساسش را در قالب یک بیت شعر بیان کند
    ((پسر کو ندارد نشان از پدر ...نشاید که نامش نهند آدمی!!!))
    البته بسیاری از کارشناسان ادبیات معتقدند قدیم ها مصراع دوم این بیت ((تو بیگانه خوانش نخوانش پسر))بوده
  • بازی پرسپولیس و تراکتور سازی بود.تابلوی تعویض بالا رفت و غلام حسین دین محمدی قصد داشت برای تراکتور وارد زمین شود .جواد خیابانی اما ناگهان تمام تماشاگران تلویزیونی را در جای خود میخکوب کرد ((حالا غلام حسین دین محمدی برادر بزرگتر رسول خطیبی وارد زمین میشه )) او بعد ها مدعی شد نسبت خانوادگی حسین و رسول خطیبی و سیروس و غلامحسین دین محمدی را قاطی کرده.
  • تمام دنیا مهاجم یوگسلاو تیم ایندهوون را ماتیو کژمان صدا میزنند اما از انجایی که جنگ فوتبال اروپا قوانین خاص خودش را دارد و املای لاتین او Kazmen بود اسکندر کوتی در عرض یک دقیقه هشت بار گفت ((ماتیو کازمن))ان روزها کاظمیان هنوز معروف نشده بود وگرنه میشد احتمال داد که این دو بازیکن را با هم اشتباه گرفته.
  • و دفتر داستان های شیرین سوتی های گزارشگران را با خاطره ای ازگزارش غلامعلی پیر ایرانیدر زمان برگزاری مسابقات دسته فوق سنگین وزنه برداری بازی های اسیایی دوحه می بندیم((حالا،حسین رضا زاده وزنه 205 کیلو متری را بالای سر می برد ))این مورد البته از رادیو انتخاب شده بود


  • نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23 توسط ایران
    1) اجتماعی:
    کی عاشق کی شده؟
    کی مراسم می گیرن؟
    مهریه­اش چقدر بود؟
    جهیزیه اش چیا بود؟
    آیا حامله است؟
    چی زائیده؟

    2) هنری:
    کی با کی نسبت داره؟
    کی چقدر می گیره؟
    کی قراره با کی ازدواج کنه؟
    کی با کی به هم زده؟

    3) اداری:
    کی چقدر می گیره
    کی قراره مدیر بشه؟
    کی با مدیر نسبت داره؟
    کی با مدیر به هم زده؟
    کی قراره ازدواج کنه ؟

    ?) مراسم عروسی
    کی چی پوشیده؟
    کی چی خریده؟
    کی چی مالیده
    کی با چی آمده؟
    کی بخاطر کی نیومده؟

    ?)بعد از مراسم:
    کی چی پوشیده بود؟
    کی چی آورده بود؟
    کی چرا نیومده بود؟
    کی بدون دعوت آمده بود؟
    کی بود که چیز مناسبی نپوشیده بود؟!

    ?) ترکیبی:
    کی، کجا و با کی نسبت داشت که حالا داره چقدر می گیره؟
    کی عاشق کی بود که حالا چرا بره با یه، کی دیگه ازدواج کنه؟
    کی از کجا آورد که تونسته چی بخره؟
    کی با کی به هم زده که با کی خوب شده؟


    نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23 توسط ایران
    نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
    دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
    گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
    گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
    گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
    گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
    گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
    گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
    گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
    گفتم : رقیب ، گفتا که کله پا شد
    گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
    گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
    گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
    گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
    گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
    گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
    گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
    گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
    گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
    گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
    گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
    گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
    گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
    گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
    گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
    گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
    گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
    گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
    گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
    گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
    گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
    گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
    گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
    گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
    گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
    گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
    گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
    گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
    گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان
    گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟
    گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
    گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری
    گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
    گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
    گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
    گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی!


    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران

     


    مهم‌ترین نکته این‌که


    با هم زیاد صحبت کنین و سعی کنین هیچ حرف نگفته‌ای باقی نمونه.


     


    ____________ _________ _________ ____

    شبهه و سؤال تو دلتون انباشته نکنین






    ____________ _________ _________ ____

    به پدر و مادرتون احترام بذارین تا همسرتونم احترام اونا رو نگه داره.





    ____________ _________ _________ ____

    در مورد آرزوها و عقایدتون خیلی صحبت کنین.





    ____________ _________ _________ ____

    سعی کنین جایی که برای صحبت قرار می‌ذارین، هر دفعه متنوع باشه.






    ____________ _________ _________ ____

    شماها عقل کل نیستین، پس مشورت و مطالعه رو فراموش نکنین.





    ____________ _________ _________ ____

    پدر و مادرها به‌جای این‌که روابط بچه‌ها رو محدود کنن، سعی کنن اونا رو روشن کنن...





    ____________ _________ _________ ____

    حواستون به تمام نیازهای همسرتون باشه. چه روحی، چه مادی.





    ____________ _________ _________ ____
    آلبوم خانوادگی‌تون رو به هم نشون بدین.





    ____________ _________ _________ __

    کاری کنین که احساس کنه علاقه‌مندین که توی علم و دانش پیشرفت کنه.



     



    ____________ _________ _________ ____
    دنبال تحمیل نظرات خودتون نباشین، هدفتون رسیدن به تفاهم باشه.






    ____________ _________ _________ ____

    برای درک بهتر همسرتون خودتون رو جای اون بذارین.





    ____________ _________ _________ ____

    اگه گذشت می‌کنین، حواستون باشه! شما قراره یه عمر با هم زندگی کنین...






    ____________ _________ _________ ____

    کشف کنین چه چیزی اونو سورپرایز می‌کنه!





    ____________ _________ _________ ____

    جاهای دنج و خلوت رو برای صحبت انتخاب کنین.





    ____________ _________ _________ ____

    ضعف‌ها و عیب‌هاشو به رخش نیار.







    ____________ _________ _________ ____

    موقع صحبت حواستون پرت نباشه و با تمام وجود بهش توجه کنین.





    ____________ _________ _________ ____

    سعی کنین برای مراسم عروسی برنامه‌ریزی و جدول زمان‌بندی دقیقی داشته باشین.





    ____________ _________ _________ ____

    تا جایی که می‌تونین از سنت‌های درست حمایت کنین و با غلطاش مبارزه کنین.


    گفتم تا جایی که می‌تونین!





    ____________ _________ _________ ____

    سعی کنین با بزرگ‌ترها در مورد برنامه‌ریزی عروسی مشورت کنین.





    ____________ _________ _________ ____

    تعداد مهمونا رو تا جایی که می‌شه دقیق مشخص کنین.






    ____________ _________ _________ ____

    خیلی تو فکر ست شدن رنگ جهاز نباشین.



     



    ____________ _________ _________ ____

    بزرگترها هم موقع خرید باید به سلیقه‌ی جوونا اهمیت بدن و هواشونو داشته باشن




     



    ____________ _________ _________ ____



    لباس عروس فقط یه بار مصرف می‌شه. به نظر شما کرایه بهتره یا خرید؟



    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران
    - سال اول پسرها با کیف سامسونت به دانشگاه می آیند ولی سال آخر با خود هیچ چیز نمی آورند! ( حتی خودشان را!)

    - سال اول همیشه برای نشستن در صندلی های جلو بین دانشجویان رقابت است ولی سال آخر برای نشستن در صندلی های عقب!

    - در سال اول همه گمشده ی خود را فقط در داخل ورودی خود جستجو می کنند ولی سال اخر همه گم شده ی خود را همه جا جستجو می کنند به جز ورودی خود!

    - در سال اول پسر ها، دخترهای ورودی خود را ناموس خود می دانند ولی در سال آخر طفیلی خود!

    - سال اول اکثر دخترها به علت چندش آور بودن حتی از کنار سرویس های بهداشتی دانشکده هم عبور نمی کنند ولی در سال اخر اکثر وقت خود را در جلوی آینه ی همان سرویس می گذرانند!

    - در سال اول هر پسری که ازدواج کند بقیه پسر ها او را تیز و موفق می دانند و به حال او غبطه می خورند ولی در سال اخر هر پسری که ازدواج کند همه او را احمق و بیچاره می دانند و به حال او گریه می کنند!

    - در سال اول اگر دختری به پیشنهاد ازدواج پسری جواب رد بدهد بقیه دخترها او را تحسین کرده و قهرمان ملی خود تلقی می کنند ولی در سال آخر اگر پسری پیدا شود که به یک دختر پیشنهاد ازدواج بدهد بقیه دختر ها آن دختر را تحسین کرده و قهرمان ملی تلقی می کنند!

    - سال اول دخترها با چند جزوه و یک کیف کوچک برای مداد و خودکار به دانشگاه می آیند ولی سال آخر با یک کیف بزرگ محتوای آرایشگاه همراه!

    - در سال اول اگر کسی به کار تحقیقاتی و علمی یا حتی فرهنگی بپردازد یا در انجمن ها ی دانشگاه فعالیت کند همه او را فعال و نمونه می دانند ولی در سال آخر اگر کسی این سوسول بازی ها را کند او را احمق و بیکار و علاف می دانند!

    - در سال اول همه (مخصوصا دختر خانم ها) آرزوی گرفتن نمره ی بیست را از اساتید دارند ولی در سال اخر همه ی دانشجویان برای نمره ی ده حاضرند به مستخدم دانشکده هم التماس کنند!

    - در سال اول همه ضمن خوشحالی از ورود به دانشگاه رویای ادامه ی تحصیل تا مقطع دکترا و چه بسا بالاتر را در سر می پرورانند ولی در سال آخر همه برای اتمام دوره شان لحظه شماری می کنند!

    - سال اول همه ی دانشجویان اساتید خود را افرادی نابغه فعال و نمونه می دانند و آنها را به عنوان الگوی خود قرار می دهند ولی در سال آخر ، اساتید خود را افراد معمولی ای که یا شانس داشتند و یا پارتی می شناسند!

    - سال اول دانشجویان دانشگاه را محیطی می دانند که در آن می توانند علم خود را کامل کنند و به مدارج بالای علمی برسند ولی سال آخر متوجه می شوند همان اندک علمی را که در دوران قبل از دانشگاه آموخته بودند از دست دادند وفقط یک مدرک بی ارزش بدست آوردند!


    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران
    شنبه
    مرد : امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین ، امروز قراره من و زری با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم . میگند خیلی جالبه ، همه چی رو درست میگه . به خواهر شوهر زری گفته « شوهرت برات یه انگشتر بزرگ میخره » خیلی جالبه نه ؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا

    یکشنبه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاسهای «روش خوداتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم . هم خیلی جالبه ، هم اثرات خوبی در زندگی زناشوئی داره . تا برگردم دیر شده . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا

    دوشنبه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم «شو»ی «ظروف عتیقه» . میگن خیلی جالبه، ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار

    سه شنبه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین امروز قراره من و زری با هم بریم برای لباس مامانم که برای عروسی خواهر زری میخواد بدوزه دگمه انتخاب کنیم . تو که می دونی فامیل مامانم اینا (!) چه قدر روی دگمه لباس حساس هستند . ممکنه طول بکشه . سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیا

    چهارشنبه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم برای کلاس «بدنسازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنیم . همسایه زری رفته ، میگه خیلی جالبه . ترمپت هم میگند خیلی کلاس داره ، مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیار

    پنجشنبه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببین ، امروز قراره من و زری بریم با هم خونه همسایه خاله زری که تازه از کانادا اومده . میخوایم شرایط اقامت را ازش بپرسیم ، من واقعا"" از این زندگی خسته شدم . چیه همه ش مثل کلفتها کنج خونه ! به هر حال چون ممکنه طول بکشه ، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر و بیا

    جمعه
    مرد : عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
    زن : ببینم ، تو واقعا"" خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم ، واقعا"" نمی دونم به شما مردهای ایرانی چی باید گفت؟ نه واقعا"" این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار ببره بیرون ؟

    خب بیچاره راست می گه نباید همش توی آشپزخونه باشه که !!!
    آخه چرا ما نباید قدر این موجودات ظریف سر تا پا مهربونی و خوبی رو بدونیم ؟
    یه ذره بدی تو وجودشون پیدا می شه ؟ نـــه!!


    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران

    شما درباره زنان چه می دانید؟
    زن در طبیعت کمتر به صورت آزاد موجود است و بیشتر به صورت ترکیب با عناصر ، مانند انیدرید تکبر و سولفات خودبینی و ناز در منازل یافت می شود....


    تاریخچه کشف:
    کاشف این عنصر ، پرفسور «،آدم»، است که در تاریخ 0000 برای اولین بار با این عنصر برخورد کرده و در راه این کشف زحمات فراوانی متحمل شده و با تمام کوششهایی که به عمل آورده نتوانسته جنس و خواص اصلی این عنصر را پیدا و درک کند!
    طرز تهیه:
    برای تهیه ء این عنصر کافی است مقداری اکسید اسکناس و نیترات کادیلاک هشت ظرفیتی در سولفات ویلا مخلوط شده و دو کاخ طلای ?? عیار به عنوان مهریه و کمی کلرید خواهش به عنوان شیربها اضافه شود! پس از ترکیب این مواد ، گاز عشوه و سولفور ناز متصاعد می شود و بعد از میعان به صورت عشق ، زن در خانه رسوب می کند! بعضی از دانشمندان و متفکران معتقدند چنانچه مقداری از عصاره ء چرب زبانی به عنوان کاتالیزور استفاده شود ، نتیجه ء کار بهتر خواهد بود!

    خواص فیزیکی:
    بسیار شکننده است! از جنس نرم و حساس می باشد و به سرعت تحت تاثیر محیط و احساسات قرار می گیرد! هر گاه مقداری اسید خشونت و کربنات سوزآوری به اسم «،هوو»، به آن اضافه شود فورا ذوب شده و به صورت بیکربنات اشک جاری می شود!

    خواص شیمیایی:
    بعضی از انواع این عنصر میل شدیدی به ترکیب شدن با کلرات پودر و سولفات روژ و استات ریمل دارند و پس از انجام واکنش ، به خیال خودشون قابل تحمل میشن!!! برخی از انواع این عنصر ناخالص بوده و همراه سیلیکات است و در آن خورده شیشه یافت می شود و خاصیت شوهر آزاری پیدا می کند! برای خالص کردن آن کافی است عنصر ناخالص را در یک محیط سر بسته مانند اتاق بانیترات کتک و کربنات غضب ترکیب نموده و از این عمل نیم مول گاز جیغ و نیم مول گاز فریاد که غلظت آن برابر ماده ء اولیه است متصاعد می شود و عنصر به حالت رسوب در کف اتاق ته نشین می شود! سپس اگر به آن مقداری اکسید محبت اضافه شود به حالت ماده ء اولیه باز می گردد!

    توصیه ء ایمنی:
    از هیدرات پالتو پوست می توان برای تبدیل انواع سخت این عنصر به نوع نرم استفاده کرد.
    خانم ها به چه چیزی شباهت دارند ؟
    خانم ها مثل رادیو هستند
    هر چی می خواهند می گویند ولی هر چه بگویی نمی شنوند .
    خانم ها مثل شبکه اینترنت هستند
    از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارند .
    خانم هامثل چسب دوقلو هستند
    اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد، دیگر باید سیم را برید .
    خانم ها مثل موتور گازی هستند
    پر سر و صدا ، کم سرعت ، کم طاقت.
    خانم ها مثل رعد و برق هستند
    اول برق چشمهاشون می رسه ، بعد رعد صداشون.
    خانم ها مثل لیمو شیرین هستند
    اول شیرین و بعد تلخ می شوند .
    خانم ها مثل موبایل هستند
    هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند .
    خانم ها مثل گچ هستند
    اگر چند دقیقه مدارا کنید آنچنان سخت می شوند که هیچ شکلی نمی گیرند .
    خانم ها مثل کنتور برق هستند
    هر از چند سالی یکبار سن آنها صفر می شود .
    خانم مثل فلزیاب هستند
    هرگاه از نزدیکی طلافروشی رد می شوند عکس العمل نشان می دهند !

    اصطلاحات رایج:


    زنجیر: بیان کننده زنی است که مرتب بیخ گوش شوهر، مادر، پدر، برادر، همکلاسی، استاد و ... جیر جیر میکند.
    ارزن: معرفی زنی است که ... میزند. در ضمن صدای چهارپا نیست چون اگر منظور چهارپا بود که خودمان ذکر میکردیم!
    زنگوله: معرفی زنی است که خیلی گوله و ازدواج با این افراد به مردان توصیه میشود، راحتی، زندگی، عشق، حال، ... .
    برخی خانم ها مثل چی هستند ؟
    زن اوستا: زنی است که استاد دانشگاه است.
    زن بابا: مامانی
    زنیکه: زنی است که فقط یک ورژن از آن موجود است، بی همتا.
    راه زن: راهیکه مخصوص زنان باشد، راه بسیار خطرناک.
    زنهار: زنی که هار باشد، مرتب شوهر، همکلاسی و ... خود را گاز بگیرد



    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران

    دخترها:

    کلا دخترا علفت بسیاری دارند این علفت که از علاف بودن گرفته می شه با اون الفتی که فکر می کنی فرق می کنه.به دلیل همین علفت پدر صاحب بچه کتاب رو...در میارن و گاهی تلفات بسیاری می دن.
    بعضی از اونا واقعاً خیلی خون (به جای واژه ی بی گانه ی خر خون) هستند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند ولی یادشون می ره و با این خطه فقط خودشون رو گول می زنند.
    بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...(به تو چه که هواسشون کجاست؟)
    یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند.


    و اما پسر ها:

    یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه ...
    یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند
    و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه
    حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون.
    همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده .
    خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به . بعد می رسن به معقوله ی پیچیده ی تقلب که در این محفل نمی گنجد.



    نوشته شده در تاریخ شنبه 87/4/22 توسط ایران

    اینم قابل توجه دختر خانم ها فقط سوء تفاهم نشه




















    اینا رو خوب یاد بگیرید



    نوشته شده در تاریخ جمعه 87/4/21 توسط ایران

    1. پیش از رفتن به مهمانی خودتان را تر و تمیز کنید. اگر به فکر آبروی خودتان نیستید به فکر آنها باشید که قرار است با شما روبوسی کنند.
    2. اگر می خواهید پیش از رفتن به مهمانی دوش بگیرید، برای این کار از عطر و ادوکلن استفاده نکنید. باور کنید آب مناسب تر است.
    3. برای میزبانتان گل ببرید؛ اما اگر وسعتان نمیرسد که از گل فروشی گل بخرید، از گلهای داخل پارک استفاده نکنید؛ چون ممکن است بلبل عاشق از بی کسی دق کند.
    4. قبل از وارد به خانه ی میزبانتان یا ا... بگویید. شاید آنها در خانه شان سر بریده داشته باشند.
    5. هنگام ورود به همه سلام کنید و با همه دست بدهید،مگر اینکه خانه ی میزبان در استادیوم آزادی باشد.
    6. به اتاق های خانه ی میزبان سرک نکشید. اینجا هم همان بحث سر بریده مطرح می شود.
    7. اگر سینی چای را جلویتان گرفتند، به صورت کسی که سینی را در دست دارد خیره نشوید. این عمل مربوط به مجالس خواستگاری است. آن هم تنها در سریالهای تلویزیونی.
    8. اگر پایتان بوی بد می دهد، فقط در مهمانی های دست جمعی شرکت کنید. این طوری کسی نمی فهمد که تولید کننده ی بوی باتلاق شما هستید.
    9. وقتی تلفن خانه ی میزبان زنگ می زند، شما گوشی را بر ندارید.
    10. تلفن های خارج کشورتان را در مهمانی نزنید. امروز روز تکنولوژی پیشرفت کرده است و یک پرینت از مخابرات مایه ی آبروریزی آدمهای آویزن می شود.
    11. اگر احیاناً در خانه ی میزبان سر بریده دیدید، به روی خودتان نیاورید.
    12. هنگام خوردن غذا، صدای خفه کن دهانتان را روشن کنید.
    13. اگر شک دارید که درآمد میزبانتان از راه حلال به دست آمده است یا نه، بنا را بر حلال بگذارید .
    14. اگر یقین دارید که درآمد میزبانتان از راه حرام به دست آمده است، تا وقتی که در خانه ی او هستید چیزی نخورید؛ حتی اگر چیز اساسی و توپی باشد. مثال چیز اساسی و توپ: خوراک میگو، شکلات خارجی، پسته ی فرد اعلا و...
    15. اگر در غذایتان مو پیدا کردید، آن را نبینید.
    16. اگر میزبان فراموش کرده بود سر سفره آب بگذارد، وانمود نکنید که لقمه در گلویتان گیر کرده است و دارید خفه می شوید. مثل آدم از او بخواهید که کمی آب سر سفره بگذارد. قرار است آدم باشید دیگر.
    17. اگر در مجلس ختم شرکت کرده اید، قیافه ای محزون به خود بگیرید و به چیزهای غم انگیزی مثل شب امتحان، وبا، کاندولیزا رایس فکر کنید.
    18. اگر در مجلس عروسی شرکت کرده اید، چیزهای خوب را در ذهنتان مجسم کنید و به سریال طنز شبانه ی دیشب فکر نکنید.
    19. اگر قرار است مهمان به خانه تان بیاید... خدا صبرتان بدهد.
    20. اگر مهمان هایتان بیشتر از تعداد پیش بینی شده بودند، آنها را گزینش نکنید. خدا بزرگ است، بالاخره یه طوری می شود.
    21. هنگام مهمانی رفتن، کسانی را که دعوت نیستند با خودتان همراه نکنید. درست است خدا بزرگ است؛ اما حیای شما کجا رفته؟
    22. لقمه هایی را که مهمانانتان بر می دارند در ذهنتان شمارش نکنید. مگر مغز شما کامپیوتر است؟ یک نفر را مسئول کنید که با ماشین حساب، کل لقمه ها را جمع بزند و بعد تقسیم بر تعداد کند. این طوری معقول تر است، نه؟!
    23. اگر مهمانتان از شهر دیگری آمده است، پس از صرف شام در باره ی راحتی و امکانات مناسب هتل های شهرتان حرف نزنید. مردم خر که نیستند، متوجه منظورتان می شوند.
    24. زبانمان مو در آورد، شما را به جان عزیزانتان آدم باشید.



    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    .: Designed By Night-Skin.com :.


    بازدید امروز: 24
    بازدید دیروز: 97
    کل بازدیدها: 7537175

    [ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]