سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت فاطمه سلام الله علیها - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران

غروب آفتاب

آن شب فاطمه درخواب دید فرشتگان بال در بال پرواز می کردند آنچنان که آسمان را به تمامی می پوشاندند...
دو فرشته پیش رو آمدند ، سلام کردند و مرا روی بال های خود سوار کرده و به آسمان بردند. ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید. فرشتگان صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار می کشیدند . اول خنده ای بسان بازشدن گلی و بعد هم با هم گفتند: خوش آمدی ای هدف آفرینش بهشت و ای فرزند " لَوْ لاکَ لَما خَلَقْتُ الاَ فْلاک . "
فرشتگان مرا بالاتر بردند ، قصرهای بی انتها، لباس های بی همانند، آنچه چشم از حیرت خیره می ماند ، و بعد نهرهای آبی سفیدتر از شیر و خوشبوتر از عطر وبعد قصری ، و چه قصری!
گفتم اینجا کجاست؟ این چیست؟ از آن کیست؟ گفتند اینجا فردوس اعلی است.
برترین و بالاترین مرتبه بهشت است. منزل و مسکن تو و پدرت و پیامبران همراه پدرت و هر که خدا با اوست اینجاست. و این نهرکوثراست. پدرم که بر سریری تکیه زده بود مرا دید از جا برخاست در آغوشم گرفت و میان دو چشمانم را بوسه زد. و فرمود: اینجا جایگاه تو ، شوی تو ، و فرزندان و دوستداران توست. بیا دخترم که سخت مشتاق توأم.
علی جان! پدرم به من گفت که امشب میهمان او خواهم بود. اکنون ای پسرعموی مهربانم ، من عازمم، بر من مسلم است که از امشب ، میهمان پدر خواهم بود. گریزانم از این دنیای پر جلا ، و سراسر مشتاقم به خانه بقا. تنها دل نگرانیم برای رفتن، تویی و فرزندانم.
علی جان ولی جدا شدن از تو همین اندازه هم برایم سخت است. شما را به خدا می سپارم و از خدا می خواهم که سختی های این دنیا را برای شما آسان گرداند.
علی جان! من در سال های حیاتم ، همیشه با تو وفادار بوده ام ، از من دروغ، خُدعه و خیانت ندیده ای، لحظه ای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته ام ، بر خلاف فرمان تو حرفی نگفته ام. اعتقاد من همیشه این بوده که جهاد زن ، نیکو رفتار کردن با همسر است ، خوب شوهر داری کردن است .
علی جان! به وصیت هایم عمل کن ، چه آنهایی را که در کاغذی نوشته ام و چه آنها که اکنون می گویم. در آنجا باغ های وقفی پیامبر را نوشته ام که به حسن بسپاری ، و او به حسین ، و او به امامان بعد از خویش تا آخر. سهمی برای زنان پیامبر(ص) و زنان بنی هاشم ، و امامه دختر خواهرم قائل شده ام. و اگر چیزی ماند به دخترانم بده . تو ناگزیری بعد از مرگ من ، ازدواج کنی و با کسی ازدواج کنی که نسبت به فرزندانمان مهربانتر است. مرا در تابوتی به همان شکل که گفته ام حمل کن تا محفوظ تر باشم مرا شبانه غسل بده ، از روی پیراهن – بر من شبانه نماز بخوان و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و قبرم را مخفی بدار. مبادا مردمی که بر من ستم کرده اند بر جنازه ام نماز بخوانند و در دفنم حاضر شوند ، و از مکان دفنم آگاهی بیابند. یاران معدود و محدود تو و پدرم ، از زنان فقط اسماء ، ام ایمن ، فضّه و ام سلمه و از مردان ، سامان ، ابوذر ، مقداد ، عمار ، عبدالله و خدیفه همین .
وای گریه نکن علی . من گریه ام برای توست ، تو چرا گریه می کنی ؟ تو مظلوم ترین مظلومان عالمی، گریه بر تو رواست من آنچه انجام داده ام برای دفاع از حقوق مغضوب تو بوده . من می دانم که رفتنی ام، پدر مرا مطمئن ساخته بود. ولی من می دانستم پی مرگ من بر تو چه خواهد گذشت.
و این جگرم را آتش می زند. پس تو گریه مکن. عالمی برای مظلومیت تو باید اشک بریزد . اکنون ، اول راحتی من است ، اما آغاز مصیبت توست. پس در این گاه رفتن ، بیش از این جگرم را مسوزان. تو و فرزندانمان را به خدا می سپارم.
سلام مرا به همه فرزندانمان که تا قیامت به وجود می آیند برسان. راستی علی جان ، آیا می بینی آنچه را که من می بینم؟ این جبرئیل است که به من سلام می کند ؛ و علیک السلام . این میکائیل است که سلام می کند و خیر مقدم عرض می نماید ؛ و علیک السلام . اینها فرشتگان الهی هستند که به استقبال من آمده اند . چه شکوهی وچه عظمتی ؛ و علیکم السلام .
اما ای علی ! به خدا سوگند این عزرائیل است که به من سلام می کند و"علیک السلام یا قابض الارواح "بگیرجان مرا اما با مدارا. خدای من، مولای من به سوی تو می آیم نه بسوی آتش . سلام بابا ! سلام به وعده های راستین تو. سلام به لبخند شیرین تو. سلام به چشمان روشن تو . آری این چنین بود که فاطمه زهرا(س) ام ابیها به جانب پدر مطهرش شتافت و چشم از این جان بی وفا بربست. اما علی مظهر عدالت و حقیقت ناب ، بعد از مرگ همسرش زیر لب چنین می سرود: اکنون با رفتن تو خستگی ها را بیش از پیش احساس می کنم. خدایا چطور من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم؟ اگر غسل کردن او با اشک چشم مجاز بود آب را بر بدنش حرام می کردم. پس آب بریز اسماء ای وای این بازوی ورم کرده از چیست؟ آری این هان حکایت جگر سوز تازیانه و بازوست . فاطمه ! گفتی از روی پیراهن غسلت دهم برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظه این دل خسته را نمودی؟ ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و غمهایت بلد بودی. شوهرتو کسی نیست که برای این رازهای سَر به مُهر تو در نخلستان های تاریک شب نگریسته باشد. اینجا جای تازیانه نامردان است، در آن زمان که ریسمان در گردن مردت آویخته بودند. ای خدا ! این غسل نیست، مرور مصیبت است، تداعی محنت است، دوره کردن درد است. ای وای از حکایت محسن حکایت فاطمه و آن در و دیوار، حکایت آن میخهای آهنین با آن بدن نحیف و خسته و بیمار، حکایت آن آتش با آن تن تب دار، حکایت آن دست پلید با این صورت و رخسار. بچه ها بیایید با مادر وداع کنید. خدا در این غم صبرتان دهد. آرامترعزیزان من ! می دانم از گریه گریزی نیست. اما شیون نکنید مثل من آهسته اشک بریزید.
نمی دانم چطور تسلایتان دهم. اما تقدیر این بوده است، راضی به مشیت خدا هستم . اینقدر مادر را صدا نزنید او اکنون توان پاسخ گفتن به شما را ندارد. فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید اما نه گویی این دست های فاطمه است که از کفن بیرون می آید و شما را درآغوش می کشد. این بازهمان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از مرگ هم ندای شما را بی جواب گذارد. کنار روید تا در قبرش گذارم. خدایا چه سنگین است این مصیبت ، و چه سبک است این بدن درد و محنت دیده.
آری اینک دیگر من لب بر می بندم از سخن گفتن ، تا علی و حسن و حسین و زینب بال گشایند بر مزار تو. این تو، این علی و این فرزندانت و این چشم همیشه مشتاق من.

برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته،
نوشته سید مهدی شجاعی

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران

در احادیث معتبر از طریق شیعه و سنی آمده است که در روز رستاخیر حضرت فاطمه علیهاالسلام را به ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى سوار مى‏کنند و ملائکه اطراف او را مى‏گیرند، جبرئیل از طرف راست، میکائیل از طرف چپ، امیرالمؤمنین پیشاپیش، امام حسن و امام حسین نیز از پشت سر، ایشان را همراهى مى‏کنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مى‏آورند، تا جایى که خلایق از دیدن ایشان سرهاى خود را پایین می‎اندازند و چشم‎هایشان را می‎بندند، تا فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله عبور کند.

مردم محشر با شنیدن این پیام که از سوى عرش خدا صادر مى‏گردد، همگى سرهاى خود را پایین مى‏اندازند و چشم‎هایشان را مى‏بندند و فاطمه علیهاالسلام از روى پل صراط عبور مى‏کند و در کنار بهشت قرار مى‏گیرد. سپس با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان حضرت را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالش مى‏آیند... . (یا مَعشرَ الخَلائق! نکسوا رُئوسِکُم و غَضُّوا اَبصارَکُم حَتى تَمُّر فاطمه علیهاالسلام بِنتَ مُحمد عَلى الصِراطِ، فَتَمُر مَع سَبعین الف جاریه مِن الحُور العَین... .)

آرى در روز قیامت نیز همه‏ چشم‎ها لیاقت دیدن فاطمه علیهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان که در این دنیا امتحان پس داده و لیاقت شیعه بودن را کسب کرده‏اند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه علیهاالسلام دریافت مى‏دارند.

 

منبع:

- کنزالعمال، ج 12، ص 105.

- فرائدالسمطین، ج 2، ص 49، ش 380 و ص 64، ش 387.

- سفینة البحار، ج 2، ص 375.

- شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 9، ص 193.

- بحارالانوار، ج 43، ص 53 و ص 219. 



 حضرت فاطمه علیهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نیز همانند دیگران این مسیر را مى‏پیماید و پس از عالم برزخ به محشر مى‏آید و در پیشگاه خداوند، مقام او بر دیگران ثابت مى‏شود.

حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: روزى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله براى دیدار فاطمه علیهاالسلام به خانه‏ ما آمد، ولى دخترش را بسیار محزون دید. از او پرسید چرا این گونه غمگینى؟ در جواب گفت: پدر جان! به یاد عالم محشر افتادم که مردم در آن حال عریان خواهند بود. (ذکرت المحشر و وقوف الناس عراه...)

رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آن که من، على و ابراهیم خلیل علیه‏السلام سر از قبر برمى‏داریم آنگاه خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار ملک به سراغ تو مى‏فرستند، سپس اسرافیل در حالى که با سه پارچه زیبا از نور در اختیار دارد، کنار تو مى‏آید و تو را از قبر بیرون مى‏نماید، در حالى که بدنت پوشیده است...

آنگاه با عزت و احترام بى‏نظیر هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان تو را وارد محشر مى‏کنند و به همین تعداد حوریان بهشتى به استقبالت مى‏آیند. در این هنگام مریم (دختر عمران)، خدیجه (دختر خویلد)، حوا (زن آدم)، آسیه، (دختر مزاحم) هر کدام با صفوف ملائکه اطراف تو را مى‏گیرند و تو را بر روى منبرى از نور مى‏نشانند. در این هنگام جبرئیل به حضور تو مى‏رسد و مى‏گوید: هر حاجتى دارى بگو و تو مى‏گویى: خدایا! حسن و حسینم را مى‏خواهم.

در آن ساعت حسینت را مى‏بینى که با بدن خون آلود به محشر مى‏آید و از خدا مى‏خواهد که قاتلان وى را به کیفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائکه نیز به خشم آیند و شعله‏هاى جهنم زبانه مى‏کشد و قاتلان حسین و دشمنان او بر درون آتش افکنده مى‏شوند.

 

منبع:

بحارالانوار، ج 43، ص 226- 225 با تلخیص.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 87/2/31 توسط ایران

از جمله امورى که از ضروریات مذهب شیعه و مختصات آنست، اعتقاد به رجعت مى‏باشد و آن برگشتن جمعى از نیکان محض و بدان محض در دنیا پیش از قیامت کبرى است، و اکثر علماى امامیه مانند شیخ صدوق و شیخ مفید و سید مرتضى و شیخ طبرسى و سید بن طاووس و علامه مجلسى رحمة ‏اللّه علیهم و غیر ایشان از بزرگان آنها بر حق بودن رجعت، نظر داده‎اند و بسیارى از محدثین(راویان) شیعه در این باره کتاب‎هاى جداگانه‏اى نوشته‏اند.

یکی از فضائل ممتاز حضرت زهرا علیهاالسلام، رجعت است. که با ائمه اطهار بار دیگر برمى‏گردد و از خداوند نسبت به ظالمین دادخواهى مى‏کند. چنانچه در روایت مفصلی از مفضل بن عمر از حضرت صادق علیه‏السلام روایت شده است.

 

منبع:

- فضائل الزهرا علیهاالسلام، سید محمد تقى مقدم، ص 217 .

- بحارالانوار، ج53، ص 143 .

از سایت تبیان



<   <<   6   7   8   9   10      >
.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 942
بازدید دیروز: 151
کل بازدیدها: 7527664

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]