اینجانب برادری دارم کلاس چهارم دبستان، سؤال میکند وقتی ما به بهشت رفتیم سرانجام چه میشود؟ و مدتی آنجا ماندیم بالاخره چه می شود؟ و چون این سؤال نیاز به پاسخی کودکانه دارد از جواب ایشان عاجزیم؟ البته خواستیم از دیگران بپرسیم ولی فکر کردند ما میخواهیم آنها را دست بیاندازیم ، امید است جوابهای شما در جهت روشن کردن افکار او باشد.
به گفته مولانا:
چون که با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
لذا گرچه پرسش در واقع مهم و علمی است، امّا به مطالبی در سطح کودکان دبستانی اشاره میشود:
1. قبل از همه باید معلوم شود که بهشت چه نوع جایی است؟
بیتردید ما انسانها در دنیا هر ترسیمی از بهشت در ذهن خود داشته باشیم و هر فکری درباره بهشت در سر بپرورانیم، باز نمیتوانیم به طور کامل بفهمیم که بهشت و نعمتهای آن چگونه است، چون ما هر اندازه بهشت را بهتر بشناسیم و برای دیگران به خصوص آنهایی که در سن خردسالی هستند و معلوماتشان اندک است بیان کنیم، باز هم تازه به اندازه مکانهای خوب، زیبا و سرسبز و دیدنی عالم دنیا میتوانیم بهشت را تعریف کنیم. در حالی که بهشت جایی است که هیچ جایی به زیبایی آن در دنیا وجود ندارد. مثلاً در عالم دنیا جایی زیبا و دلپذیر و قشنگ و دیدنی است که آب و هوای خوبی داشته باشد، سرسبز باشد، جنگل و شکوفههای رنگارنگ داشته باشد، پرندههای زیبا و قشنگ در آن پرواز کند و آواز بخواند، پروانهها بر فراز گلها حرکت کند و بر برگ نازک گلها بنشیند، حیوانات گوناگون، در آن مشغول بازی باشد و آبشارها فواره کند و رودها و نهرهای پر از آب صاف و زلال در آن جریان داشته باشد، و همه نوع میوه و چیزهای نوشیدنی و خوردنی و سرگرمیهای مختلف در آن وجود داشته باشد. در بهشت همه این امور است لیکن به صورتی که از همه آنچه در دنیا وجود دارد، قشنگتر و زیباتر و دلانگیزتر است. (برای اطلاع بیشتر از این بحث و به دست آوردن مستندات آن به منبع ذیل مراجعه نماید.)[1]
2. برای تفهیم معارف اسلامی به خصوص مسأله مورد سؤال برای کودکان و یا افرادی که از نظر سال بزرگ و از نظر فکر کودکاند، بهترین راه که از طریق امور مأنوس و مسایلی که در این دنیا به نحوی برای انسان آشناست، حقایق آن عالم تبیین شود، لذا در برخی روایات آمده که یکی از پیامبران پیشین هر اندازه درباره حقایق بعد از مرگ و آخرت برای امتش سخن میگفت آنها چون برایشان قابل فهم نبود، باور نمیکردند، لذا خداوند مسأله رؤیا و خواب دیدن را به انسانها داد و آنها در عالم خواب چیزهایی را میدیدند، بعد نزد پیامبر خود مراجعه و سؤال میکردند که آنهایی که ما در خواب میبینیم چیست؟ پیامبرشان به آنها میگفت آنچه را ما به شما درباره عالم آخرت میگوییم از همین قبیل است. بعد مردم به تدریج سخنان پیامبران را درباره عالم آخرت پذیرفته و برایشان قابل درک شد.
پس راه تمثیل و استفاده از مسایل مورد اُنس برای تفهیم حقایق مورد سؤال مفید و مؤثر است که در این جا به چند نمونه اشاره میشود:
1ـ2. یک دانش آموز از درس خواندن خود هدف و آرزویی دارد و میخواهد با خوب درس خواندن اولاً با معدل 20 قبول شود، پدر و مادر و معلم خود را خوشحال و راضی کند و از این طریق محبت و علاقه پدر و مادر و معلم خود را نسبت به خودش به دست آورد. و هر سال در کلاس بالاتر همین آرزو در وجود او تکرار میشود تا بالاخره با درس خواندن به مقام و تخصص مورد علاقه خود برسد، مثلاً دکتر، مهندس و دانشمند بشود، آن وقت هر چه دوست داشت برای خود فراهم کند و از زندگی لذت ببرد و در زندگی خوشحال باشد به گونهای که هیچ گاه از زندگی خسته و سیر نشود، دیگر نخواهد گفت که حالا که ما به هدف مورد علاقه خود رسیدیم دیگر چه میشود؟ جریان بهشت رفتن و ماندن در آنجا نیز چنین است، یعنی هر انسانی با انجام کارهای شایسته و خداپسندانه اولاً میخواهد به وظیفه انسانی خود عمل کند و خدا را راضی نماید و کاری کند که خدا او را دوست داشته باشد.
بعد وقتی از دنیا رفت وارد جایی به نام بهشت بشود، هر انسانی که چنین توفیقی پیدا کند و به بهشت برود در آن جا گذشته از چیزهایی که قبلاً یادآوری شد. فرشتهها به او سلام میکنند، انبیاء و امامان معصوم و انسانهای پاک و صالح و شایسته را ملاقات میکند و از دیدن آنها لذت میبرد و بالاتر از همه خود را در حضور خداوند میبیند و از آن حالت همواره شاداب، بانشاط و خوشحال است، به گونهای که هیچ گاه از آن حالت سیر و خسته نمیشود. پس چنین انسانی هرگز برایش این فکر پدید نمیآید که بالاخره بعد ازاین چه میشود، چون انسان به اندازهای در خوشحالی و سرگرمی شیرین و دلپذیر غرق میشود که هر لحظه خدا را شکر میکند که به هدف و آرزوی خود رسیده است و آنچه میخواسته بدان دست یافته است.
2ـ2. نکته دوم آن است که این فکر وقتی برای انسان پیدا میشود که بعد از رسیدن به برخی آرزوهایش میگوید حالا که به هدف رسیدم، بالاخره چه میشود و بعد از این چه کنم. امّا رفتن و رسیدن به بهشت به خصوص مقامات عالی آن در واقع به حضور خدا و به آرزوی کامل خود رسیدن است. وقتی انسان به آرزوی کامل خود برسد دیگر نخواهد گفت بعد از این چه میشود. چون بعد از آن دیگر چیزی باقی نمانده تا کسی آرزو کند که به آن برسد.
3ـ2. آن گونه که اگر انسان در دنیا چیزی را گم نماید، همواره در پی آن است تا گم شدة خود را پیدا کند، وقتی پیدا کرد هرگز نمیگوید، حالا که پیدا شد چه میشود، در بهشت نیز چنین است، یعنی انسان وقتی بهشت رفت در واقع گمشدة خود را یافته است و بعد از یافتن گمشده خود دیگر نخواهد گفت بالاخره چه میشود؟
4ـ2. نکته دیگر آن است آن گونه که در دنیا و در مدرسه و دانشگاه کلاسهای متعدد است و هر دانش آموز میکوشد که هر سال به کلاس بالاتر برود و درجه بالاتر علمی پیدا کند. در بهشت نیز درجات و مقامات فراوان وجود دارد، وقتی انسان وارد بهشت شد میتواند به درجات بالاتر آن نیز برسد. برخلاف کلاسهای مدرسه و دانشگاه درجات بهشت پایانپذیر نیست و هر اندازه که انسان بتواند و اهلش باشد درجه و ارتقای رتبه برای او فراهم است. پس این سؤال که بالاخره چه میشود زمینه ندارد. (برای اطلاع بیشتر به منبع ذیل مراجعه شود.[2])
5ـ2. همان طوری که در دنیا نعمتهایی است که انسان هرگز از آن سیر نمیشود و نمیگوید بالاخره چه میشود در بهشت به طریق اولی نعمتها به گونهای است که هرگز انسان از آن سیر نمیشود تا بگوید بالاخره چه میشود مثلاً انسان هر اندازه هوای تازه و اکسیژن را استنشاق کند هرگز از آن خسته نمیشود و ملول نخواهد شد. واگر صدها هزار سال هم عمر کند، نوشیدن آب زلال و گوارا برای او هم چنان لذتبخش و گواراست. بهشت و نعمتهای آن به طریق اولی چنین است که هر اندازه در آن جا مورد استفاده قرار گیرد برای انسان این سؤال پیدا نخواهد شد که بالاخره چه میشود؟
6ـ2. آن گونه که در دنیا انسان هر اندازه عمر طولانی کند هرگز از آن سیر نمیشود، مگر به خاطر عوارض دیگر نظیر پیری و یا ناملایمات زندگی. ماندن در بهشت نیز چنین است. هر اندازه انسان در آن بماند هرگز از آن خسته نخواهد شد و نخواهد گفت بالاخره چه میشود؟
برای مطالعه بیشتر:
1. علامه سید محمد حسین طهرانی، معادشناسی (در ده جلد)، انتشارات حکمت، چ اول، 1407 ق.
2. فلسفی، محمد تقی، معاد از نظر روح و جسم، نشر هیئت نشر معارف اسلامی، تهران.
3. جوادی آملی، عبدالله، یاد معاد، نشر مرکز فرهنگی رجاء، تهران، چ 3، سال 1375 ش.
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
و الذی انزل الکتاب علی محمدٍ ـ صلّی الله علیه و آله ـ ان اهل الجنة لیزدادون جمالاً و حسناً؛ سوگند به خدایی که قرآن را بر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل کرده اهل بهشت هر اندازه زمان بر آنها میگذرد جمال و زیباییشان بیشتر میشود.
(پیام قرآن، ج 6، ص 365)
از سایت اندیشه قم
[1] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 195 ـ 366، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، چ 5، سال 1377 ش.
[2] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 363، نشر پیشین.
1ـ بهشت و جهنمى که در قرآن از آن تعریف و توصیف شده در کجاست؟ 2ـ و اینکه مردگان تا قبل از بر پایى قیامت و روز حساب در محشر قرار گرفتن آنان در بهشت و جهنم حقیقى بطور موقت در مکانى از صحراى نجف اشراف به نام صحراى وادى السلام و یا عالم برزخ ساکن خواهند بود صحت دارد؟ 3ـ منظور از قیامت مصغرى و کبرى چیست؟
پاسخ : از سایت اندیشه قم
[1]- بقره/35 و رجوع شود به نخبة التفاسیر ـ لجنة من المحققین (ناشر المرکز الثقافى للدورس القرآن) ص147. |
اگر جهنم همیشه آتشی و بهشت همیشه راحتی است مسلما پس از مدتی برای انسانها عادی و تکراری میشود پس رفتن در آنها چه سودی دارد و یا اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟
اما پاسخ شما در دو محور ارائه میشود:
محور اول: مسئله یک نواختی نعمت ها در بهشت و یا رنج و عذاب در جهنم نوعاً از آنجا پیش میآید که انسان گمان میکند عالم آخرت همانند عالم دنیا است که بعد از مدتی نعمتها، آسایش و راحتی و یا رنجها، دردها، ناملایمات اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی برای انسان نوع عادت میشود و دیگر نعمت لذت آوری، و رنجها دردآوری خود را تا اندازهای از دست میدهد، در حالی که هرگز چنین نیست و اگر احیاناً در روایات و یا آیات نعمتهای بهشت، و یا رنجهای جهنم بگونهای تعریف شده که انسان مشابه آنها را در دنیا میبیند مثلا درباره بهشت سخن از نهرها، باغها، میوهها و مانند آن مطرح است. و یا درباره جهنم سخن از آتش مطرح است. همه برای تفهیم بشر است وگرنه، نه نعمتهای بهشتی و نه آتش جهنم هیچ کدام با امور دنیا قابل مقایسه نیست که در این جا به عنوان نمونه درباره هر یکی از بهشت و جهنم به مطالبی اشاره میشود:
الف: وصف جهنم:
درباره وصف جهنم بسیاری از بزرگان سخن گفتهاند اما در این جا از بیان عارف و آموزگار بزرگ اخلاق حضرت امام خمینی (ره) که کلام و قلم او تا اعماق جان انسان نفوذ میکند با عین عبارات نافذ او استفاده میشود که فرمود:
... تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و غیره آنها را شنیدی و قیاس کردی به آتش دنیا و عذاب دنیا، اشتباه فهمیدی، بد قیاس کردی، آتش این عالم یک امر عرضی سردی است، عذاب این عالم خیلی سهل و آسان است، ادراک تو در این عالم ناقص و کوتاه است، همه آتشهای دین عالم را جمع کنند، روح انسان را نمیتواند بسوزاند، آن جا آتش علاوه بر این که جسم را می سوزاند روح را می سوزاند قلب را ذوب میکند، خدا میداند عقل من و تو و فکر همه بشر از تصورش عاجز است، اگر مراجعه به اخبار و آثار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نمایی میفهمی که قضیه عذاب آن عالم چیست؟ روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود جبرئیل آمد در خدمتش، در صورتی که افسرده و محزون بود و رنگش متغیر بود، پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: ای جبرئیل چرا تو را افسرده و محزون میبینم، گفت: ای محمد، چرا چنین نباشم در صورتی که امروز گذاشته شد دمهای جهنم، پیغمبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: چه چیز است دمهای جهنم؟ عرض کرد، همانا خدای تعالی امر فرمود به آتش برافروخته شد هزار سال تا سرخ شد. بعد از آن امر فرمود به آن افروخته شد هزار سال تا سفید شد، پس از آن امر فرمود به آن، افروخته شد هزار سال تا سیاه شده و الان سیاه و تاریک است، پس اگر یک جلقه از زنجیری که بلندی آن هفتاد ذراع است گذاشته شود به دنیا، هر آینه ذوب میشود دنیا از حرارت آن، و اگر قطرههای از زقوم و ضریع آن بچکد در آبهای اهل دنیا، همه میمیرند از گند آن، پس گریه کرد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و جبرئیل گریان شد پس خدای تعالی فرستاد به سوی آنها فرشتهای و عرض کرد خدای شما سلام میرساند به شما و میفرماید من ایمن کردم شما دو تن از این که عذاب شوید.
حضرت امام (ره) در مورد این حدیث فرموده: این حدیث تازه در صدد بیان جهنم اعمال است که از سایر جهنمها سردتر است[1]
و امیر مومنان ـ علیه السلام ـ در باره جهنم فرمود: «فاحذروا نارا قعرها بعیدٌ و حرّها شدیدٌ و عذابها جدیدٌ»[2]یعنی بترسید از آتشی که گودی و گرمی آن بی اندازه است، و عذاب و گرفتاری آن تازه است.
و در قرآن کریم نیز آمده: «سوفَ نصلیهم ناراً کلّما نضِجَت جلودهم بدلنهم جلوداً غیرها لیذوقوا العذاب» [3]یعنی به زودی آنان را در آتشی اندازم که چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبدیل به پوستهای دیگر کنیم تا آنکه عذاب و رنج را بچشند.
حالا دیگر قضاوت با شماست که چنین رنج و عذابی برای کسی عادی و معمول و تکراری خواهد شد. گذشته از آنکه در کلام علی ـ علیه السلام ـ تعبیر آن بود که فرمود: «عذابها جدید». از مجموع این گونه روایات و آیات به خصوص آیه یاد شده به خوبی معلوم میشود که عذاب جهنم هر لحظه به گونهای است که با لحظه قبل متفاوت است پس چنین عذابی هرگز یکنواخت و عادی نخواهد شد.
ب: وصف بهشت:
درباره نعمتهای بهشتی به سوره مبارکه«الرحمن» و سوره مبارکه«الواقعه» مراجعه شود که از نعمتهایی یاد نموده که هرگز تکراری و عادت پذیر نخواهد بود مثلا فرمود: متکئین علی فُرُشٍ بطائنها من استبرق [4]یعنی اهل بهشت بر فرشهایی تکیه میزنند که سمت زیرین آن(سمتی که روی به زمین قرار میگیرد) از ابریشم خالص است اما روی آن و سمتی که انسان مینشیند چه خواهد بود خدا میداند.
اما در روایات چنین آمده:
1. روزهای جمعه فضل و رحمت خداوند برای بهتشتیان هفتاد برابر و زیادتر میشود.
2. در بهشت نعمتهایی هست که هیچ کس از ماهیت آنها خبردار نیست و در هیچ تصوری نمیگنجد لذا قران کریم میفرماید: «فلا تعلم نفس ما اُخفی لهم من قره اعین جزاءَ بما کانوا یعملون» [5]یعنی هیچ کس نمیداند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است به پاداش آنچه انجام میدادند برای آنان پنهان شده است.
3. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: کسی که مومنی را سیر گرداند پاداش اخروی آن را هیچ یک از آفریدگان نمیداند، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبر مرسل، مگر پروردگار جهان(برای اطلاع بیشتر از اینگونه روایات و منابع آن به منبع ذیل مراجعه شود)[6]
با توجه به اینگونه نعمتها که اصلا برای انسان قابل تصور نیست و بسیاری از آنها را غیر از خداوند کسی نمیداند. آیا امکان دارد که تکراری و یکنواختی پدید آید؟ بدون تردید نعمتهای بهشتی به گونهای نیست که سبب تکرار و یکنواختی شود بطوری که اهل بهشت از آن لذت نبرند.
یکی از علما در تبیین این بحث گفته است: اولاً در همین جهان نیز نعمتهایی وجود دارد که هیچگاه انسان از آن سیر نمیشود مثلا ما هر قدر هوای تازه و پر اکسیژن استنشاق کنیم از آن خسته و ملول نخواهیم شد بلکه دائما از آن لذت میبریم. یا ما اگر صدها سال عمر کنیم نوشیدن آب گوارا برای ما لذت بخش است، چه مانعی دارد که نعمتهای بهشتی هم چنین نباشد. ثانیاً از آنجا که ذات و صفات خداوند بی نهایت است بدون شک جلوههای روحانی و معنوی او نیز پایان نمیگیرد، هر روز لطف و عنایت تازهای و هر دم رحمت وعنایت جدیدی به بهشتیان و مقربان درگاهش میفرستد به گونهای که اصلاً تکراری در آن نیست. ثالثاً چه مانعی دارد که همان درختان بهشتی، همان نهرها، همان گلها، همان رنگ و بوها، هر روز و هر ساعت رنگ و بوی تازهای و شکل و عطر جدیدی داشته باشند، دائما رنگ عوض کنند، دائما دگرگون شوند و دائما چهرهای نو پیدا کنند بگونهای که یک منظره فقط یک بار در تمام عمر بهشتیان دیده شود و برای او تکراری نباشد.[7]
از همه اینها که بگذریم مومنین راستین در آخرت به جنت لقاء یار راه مییابند که در آن محو تماشای جمال دلربای حضرت دوست میشوند و سایر نعمتهای بهشتی در نظر او ناچیز جلوه میکنند، علامه طباطبائی درباره لقاء حضرت حق میگوید: مراد از لقاء حق آن است که بنده به منزلت و مقامی میرسد که بین او و پروردگارش هیچ حجابی نیست.[8]و این دیدار به اندازهای دلانگیز و شیرین است که امیرمومنان در وصف آن میگوید: «فهبنی یا الهی وسیدی و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک، وهبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک»[9]یعنی خداوندا اگر من به عذاب توجه پیشه کنم پس چگونه به دوری جمال و فراغ تو صبر نمایم و اگر به حرارت آتش تو صبر کنم چگونه از نظر به کرامت تو صبر نمایم. و در رابطه با مقام منیع تماشای جمال و جلوههای اسماء و صفات الهی است که حافظ شیرازی میگوید:
تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هر کس به قدر همت اوست
بنابراین گیریم که کسی از نعمتهای بهشت دچار تکرار و دلزدگی شود اما از تماشای جمال دلربای محبوب هرگز سیر نخواهد شد. حضرت امام خمینی (ره) در چهل حدیث، ذیل حدیث بیست و هشت صفحه 451 تا 454 مباحث بسیار مفیدی در این رابطه مطرح کرده که از صورت علاقه میتوانید مراجعه کنید.
محور دوم: اما اینکه سؤال کردهاید (اصلا چرا خدا باید چنین چیزهایی را بیافریند؟)
اولاً اگر این امور (بهشت با نعمتهای آن و جهنم با عذابهای آن) خلق نمیشد سؤال برانگیز بود که چرا خدا برای پاداش نیکوکاران و کیفر خلافکاران این امور را خلق نکرده است. اما خلق آنها به طور یقین چرای منفی ندارد، چون دنیا مزرعه و محل کشت و کار است و مثل آن است که برخی بذر گل و برخی بذر خار بکارند و به هنگام پاییز محصول بگیرند. پس محصول نگرفتن سؤال دارد نه محصول گرفتن.
ثانیاً شکی نیست که بشارت و انذار هر دو پشتوانه مهمی برای پیاده کردن برنامههای تربیتی محسوب میشوند. لذا هر دو نقش اساسی دارند که مردم از ترس کیفر و یا به امید آسایش و نعمت در مسیر درست عمل کنند. لذا آفرینش بهشت و جهنم نقش انکار ناپذیری در تربیت انسانها دارند و چه بسا افرادی هستند که همواره تلاش میکنند و خوب عمل مینمایند تا زمینه بهشت رفتن آنها فراهم شود و چه بسا افراد که از ترس جهنم همواره مراقب هستند که خلاف نکنند.بنابراین آفرینش این دو مطابق با حکمت الهی و فلسفه آفرینش است.[10]
برای مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قران کریم(معاد در قران) ج 5، نشر مرکز اسراء
2. گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم ج 2، هیئت نشر معارف اسلامی
3. ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج 6، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران
امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ :
ترک الذهب اهون من طلب التوبة؛
ترک گناه، آسانتر از طلب آمرزش و توبه است.
(نهجالبلاغه ـ حکمت 160)
از سایت اندیشه قم
[1] . امام خمینی (ره) ، چهل حدیث، ص 22 تا 24 ، موسسه نشر آثار امام (ره)
[2] . نهجالبلاغه، نامه 22، بند 10،
[3] . سوره نساء آیه 56
[4] . الرحمن آیه 54
[5] . سوره سجده آیه 17
[6] . جوادی آملی، معاد در قران، تفسیر موضوعی شماره 5، ص 342، نشر اسراء
[7] . ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج 6، ص 358، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1377
[8] . المیران، ج 16، ص 102 نشر بیروت
[9] . مفاتیحالجنان، دعای کمیل
[10] . مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 411، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران
صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را
بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهانند. ما این آسمان و زمین و کرات مختلف را با چشم خود میبینیم امّا عوالمی که در درون این جهان قرار دارند نمیبینیم و اگر دید و درک دیگری داشتیم هم اکنون میتوانستیم آنها را ببینیم در این عالم موجودات بسیاری هستند که امواج آنها با چشم ما قابل درک نیستند، آیه «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» اگر علم الیقین داشتید، دوزخ را مشاهد میکردید... . از پارهای از احادیث استفاده میشود که بعضی از مردان خدا درک و دیدی در این جهان داشتند که بهشت و دوزخ را نیز با چشم حقیقت میدیدند. برای این موضوع میتوان مثالی ذکر کرد: فرض کنید فرستندة نیرومندی در یک نقطه زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهوارههای فضائی امواج آن به سراسر زمین پخش شود و به وسیلة آن نغمة دل انگیز تلاوت قرآن با صدائی فوق العاده دلنشین و روحپرور در همه جا پخش گردد، و در نقطه دیگری از زمین فرستنده دیگری با همان قدرت وجود داشته باشد که صدائی فوق العاده گوش خراش و ناراحت کننده روی امواج دیگری در همه جا پراکنده شود.
هنگامی که ما در یک مجلس عادی نشستهایم صدای گفتگوی اطرافیان خود را میشنویم امّا آن دو دسته امواج «روحپرور» و «آزار دهنده» که در درون محیط ما است و همه جا را پر کرده است هیچ خبری نداریم، ولی اگر دستگاه گیرندهای میداشتیم که موج آن با یکی از این دو فرستنده تطبیق میکرد فوراً در برابر ما آشکار میشدند امّا دستگاه شنوائی
ما در حال عادی ازدرک آنها عاجز است.
قول دیگر این که: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محیط بر این عالم است، و به اصطلاح این جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است، زیرا میدانیم عالم جنین برای خود عالم مستقلی است، امّا جدای از این عالمی که در آن هستیم نیست، بلکه در درون آن واقع شده است، عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت، همین حال را دارد، یعنی در درون آن قرار گرفته است.
اگر میبینیم قرآن میگوید وسعت بهشت به اندازة وسعت آسمانها و زمین است به خاطر آن است که انسان چیزی وسیعتر از آسمان و زمین نمیشناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود، لذا قرآن برای این که وسعت و عظمت بهشت را ترسیم کند آن را به پهنه آسمانها و زمین تشبیه کرده است، و چارهای غیر از این نبوده، همانطور که اگر کودکی که در شکم مادر قرار دارد عقل میداشت و میخواستیم با او سخن بگوئیم باید با منطقی صحبت کنیم که برای او در آن محیط قابل درک باشد.
از آنچه گفتیم پاسخ این سؤال نیز روشن شد که اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمانها است پس دوزخ کجاست؟ زیرا طبق نظر اوّل دوزخ نیز در درون همین جهان قرار گرفته و وجود آن در درون این جهان منافاتی با وجود بهشت در درون آن ندارد (همانطور که در مثال امواج فرستندة صوتی ذکر شد) و امّا طبق پاسخ دوّم که بهشت و دوزخ محیط بر این جهان باشند جواب باز هم روشنتر است زیرا دوزخ میتواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن، و از آن هم وسیعتر.[1]
جایگاه بهشت انسانی که در نشئه مادة عنصری زندگی میکند بسیاری از داوریها و انتظارات و صبغة عنصری و مادی دارد. او برای هر چیز، جا و مکان مادی تصور میکند و فرایند همه او را در راستای زمان و مکان طبیعی مینگرد. حال اگر از او پرسیده شود جای مسئلة 4 = 2 + 2 کجاست؟ خواهد گفت برای این مسائل جائی نیست اساساً علوم و دانشهای بشری ذاتاً مجرد از ماده است و زمان و مکان ندارد و از جان انسان بیرون نیست ـ بهشت و جهنم نینز از محدودة تاریخ دنیای و زمان و مکان خارج است و قبل، بعإ .کی و کجای دنیوی بر نهی دارد،....
بنابراین دیدگاه نباید بهشت و جهنم و بسیاری از معارف قطعی اسلام را در چارچوب زمان و مکان دنیایی ارزیابی کرد. آنها آسمانی است و اندیشة آسمانی میطلبد و برای نامحرمان هرگز درهای آسمان گشوده نخواهد شد، .... مراد از آسمانها همان مقام یا مقامهای عالی انسانیت است که بهشت را در خود جای داده است،[2]...
مشهور بین متکلمین دین است که بهشت در آسمانها و زیر عرش قرار دارد امّا جهنم زیر طبقات زمین میباشد. از خواجه نصیر طوسی نقل شده که از مکان بهشت و جهنم اطلاع نداریم امّا ممکن است از آیه (عندها جنة المأوی) عند سررة المنتهی استفاده شود در آسمانها است و همچنین از (و فی اسماء رزقکم و ما توعدون)[3]
در کتاب گرانسنگ بحارالانوار میفرمایند: دلیل روشنی در رابطه با مکان بهشت و جهنم نداریم اکثر بزرگان میگویند در بالای آسمانها و زیر عرش قرار دارد زیرا که خداوند میفرمایند: «عند سددة المنتهی عندها جنة المأوی» و پیامبر فرموده: سقف بهشت عرش خداوند است و امّا جهنم زیر طبقات زمین است. امّا خود علامة مجلسی میفرمایند: حق این است که بگوییم علم اینها در انحصار خداوند است ما نمیدانیم.[4] و همچنین سعدالدین تفتازانی میفرمایند: ما قطع نداریم به مکان بهشت و جهنم ولی اکثر علما میگویند بهشت در بالای آسمانها و جهنم در زیر طبقات زمین قرار دارد.[5]
برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه نمائید.
1. تفسیر نمونه، آیة الله مکارم و عدهای از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیة، جلد 3، ذیل آیه 134، سورة آل عمران.
2. معاد و جهان پس از مرگ، آیه الله مکارم شیرازی، قم، انتشارات هدف، ص 39 و بعد از آن.
3. تاریخ جهنم، جورج مینوا، ترجمه حسین علی عربی، قم، ناشر مؤسسه پژوهش امام خمینی، 1379.
از سایت اندیشه قم
[1] . تفسیر نمونه، آیة الله مکارم و عدهای از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیة، جلد 3، ذیل آیه 134، سورة آل عمران.
[2] . معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، (قم: نشر اسراء، ج 5، ص 242 ـ 244، 1381)، چاپخانه اسوه.
[3] . محاضرات فی الالهیات، سبحانی، (قم: انتشارات جامعه مدرسین)، ص 668.
[4] . بحارالانوار، علامه مجلسی، (مؤسسة الوفا، بیروت: لبنان)، ج 8، ص 206.
[5] . شرح المقاصد، تفتازانی، (عالم الکتب ، بیروت)، جزء 5، ص 112.
مشغله و کار بهشتیان در بهشت چیست؟ آیا فقط استفاده از نعمتهای الهی است این کار برای آنها تا ابد ملال آور نیست؟
با توجه به توصیفهای متنوعی که قرآن کریم از بهشت دارد میتوان گفت که بهشت کانون نعمتهای روحانی و جسمانی در آخرت است که مؤمنان نیکوکار و پرهیزکاران خداجو در آن وارد شده، تا ابد در آن خواهند بود.
شایعترین واژهای که در قرآن به بهشت اشاره میکند، واژه «جنة» است که به صورت، مفرد، تثنیه (جنتان) و جمع (جنّات)، در بیش از 100 آیه شریفه، به کار رفته است، جنة به معنای باغ و بوستان، از ریشة جَنَّ به معنای پوشانیدن است و باغ را از آن جهت که معمولاً درختان آن زمین را میپوشانند، «جنة» میگویند.
چنین مینماید که نامگذاری بهشت به جنة (باغ) با این حقیقت پیوند دارد که تفرّج در بوستانهای خرّم سراسر پوشیده از درختان زیبا و شاخسارهای شاداب و پرطراوت است، یکی از لذتبخشترین نعمتهای دنیوی است که طبع هر انسانی آن را میپسندد. بیتردید چهره واقعی بهشت بسیار والاتر از بوستانهای دنیوی است، اما از آنجا که ما تجربه معمولی از آن نداریم، قرآن کریم ما را از رهگذر مفهوم آشنای «باغ» به مناسبترین وجه ممکن ما را با آن حقیقت آشنا ساخته است.[1]
بهشتیان در این باغ بی همتا از نعمتهای دائمی و پایدار برخوردارند:
«اُکلها دائم و ظلُّها»[2]
میوه و سایهاش پایدار و دائمی است.
با توجه به ویژگیهایی که قرآن کریم برای بهشت و اهل آن برشمرده است میتوان دو سخن بهشتی را مورد توجه قرار داد یکی نعمتهای روحانی و دیگری نعمتهای جسمانی، که نشان میدهد معاد انسان دارای هر دو جنبه است.
از جمله نعمتهای جسمانی مورد اشاره قرآن میتوان به :
1 . نهرها و سایهها تعبیر لطیف «تجری من تحتها الانهار» که در دهها آیه کریمة قرآن به کار رفته است حاکی از آن است که در بهشت جویبارها و چشمهساران فراوانی از زیر سایه شاخساران گذر میکند.
2 . منازل شایسته، بهشتیان در منزلگاههای شایسته و منزه از هر گونه آلودگی و در نهایت آرامش و آسایش به سر میبرند،
و یُدخِلکُم جنات تجری من تَحتِها الانهار و مساکِنَ طیبةً فی جنات عَدْنٍ (سوره صف / 12)
و شما را در باغهایی که از زیر - درختان - آن جویبار روان است و در منازلی پاکیزه و خوش، در بهشتهای همیشگی درمیآورد.
3 . فرشهای نفیس و تختهای رفیع از دیگر نعمتهای بهشت آن است که بر فرشهای بسیار زیبا و نفیس مینشینند و بر تختهائی باشکوه تکیه میزنند.
علَی سُرُرٍ موضوُنة مُتٍکئینَ عَلَیها متقابلین (سوره واقعه / 15 و 16)
بر تختهای جواهر نشان، که روبروی هم بر آن تکیه دادهاند.
4 .غذاهای بهشتی بهشتیان از غذاها و میوههای مطبوع هر آنچه برگزینند برای ایشان آماده میشود.
وَ فاکِهَةٍ مِما یَتَخَیّرونَ (سوره واقعه/ 20)
و - بر گرد آنان میگردند - با میوه از هر چه اختیار کنند.
وَ اَمْدَدناهم بفاکهةٍ و لحمٍ مما یَشتَهونَ (سوره طور / 22)
با - هر نوع - میوه و گوشتی که دلخواه آنهاست آنان را مدد - و پذیرائی - میکنیم.
5 . نوشیدنیهای گوارا افزون بر غذاهای مطبوع، انواع نوشیدنیهای گوارا در بهشت وجود دارد که تازه، خالص و خوشبو و لذتبخش است.
یَسقُونَ من رحیقٍ مَختوُم (سوره مطفقین / 25)
از بادههای مهر شده نوشانده میشوند.
بیضاء لَذَةٍ لشّاربین لافیها غَولٌ و لاهم عنها یُنزَفون (صافات/ 46 و 47)
بادهای سخت سپید که نوشندگان را لذتی خاص دهد، نه در آن فساد عقل است و ایشان از آن به بد مستی افتند.
6 . لباسهای فاخر و زینتهای آراسته از دیگر نعمتهای بهشتی آن است که بر اندام آنان پوشاکی فاخر پوشانده میشود و به انواع زینتها آراسته میگردند.
در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند و جامعههائی سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر میپوشند. (سوره کهف/ 31)
7 . خادمان بهشتی علیرغم اینکه بهشتیان نیاز به خادم ندارند چرا که هرچه طلب کنند حاضر میشود ولی نوجوانانی زیباروی گرد آنان میچرخند و از آنان پذیرائی میکنند.
یطوف علیها ولدانٍ مُخَلَّدونَ باکوابٍ و اَباریقَ و کَأسٍ مِن مَعینٍ (سوره واقعه/ 17 و 18)
بر گردشان پسرانی جاودان به خدمت، میگردند، با جامها،آبریزها و کاسههائی از باده ناب روان.
9 . نعمتهای بیکران، نعمتهای بهشتیان در آنچه گفته شد محدود نمیگردند، زیرا اساساً نعمتها و لذتهای بهشت را حد و حصری نیست، از این رو، برخی آیات با تأکید بر نامحدود بودن مواهب بهشتی از جهت مقدار و کیفیت، بیان میدارد که بهرهمندی از این نعمات تنها به خواست بهشتیان است:
و فیها ما تَشْتَهیه اِلاَنفُس و تلذ الاعین (سوره زخرف/ 71)
و در آنجا آنچه را دل آنها بخواهد و دیدگانشان را خوش آید وجود دارد.
افزون بر نعمتهای جسمانی، بهشتیان از لذتها و مواهب معنوی و روحانی نیز برخوردارند که درک آن نیاز به وساطت بدن ندارد. از جمله این نعمتها:
1 . درود خدا و فرشتگان، بهشتیان هنگام ورود به بهشت، مورد استقبال و خوشآمد گوئی فرشتگان بهشت قرار گرفته و همواره مورد درود الهیاند.
سلامٌ قولاً من ربٍّ رحیمٍ؛ از جانب پروردگار مهربان به آنان سلام میرسد. (سوره یس/ 58)
بیتردید دریافت سلام محبوب و شنیدن ندای محبتآمیز او، برای اهل بهشت چنان لذتبخش و روحپرور است که با هیچ نعمتی برابری نمیکند.
2 . محیطی آکنده از امنیت و مسالمت: بهشتیان در محیطی سراسر امن و به دور از هر گونه ترس و واهمه و غم و اندوهی به سر میبرند:
ادخُلو الجنة لاخَوفٌ علیکُم و لا اَنتُم تَحزَنونَ (سوره اعراف/ 49)
به بهشت درآیید. نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین میشوید.
3 . همراهان و مصاحبان نیکو یکی از نعمتهای روحانی اهل بهشت مصاحبت با انسانهای نیک و همدلان باصفاست، کسانی که هرگونه دشمنی و حسد و کینهتوزی در میانشان وجود ندارد و روح صمیمیت و یکرنگی و برادری بر جمعشان حاکم است.
4 .خشنودی خدا یکی از بزرگترین نعمتها و لذتهای بهشت ناشی از جلب رضایت و خشنودی الهی است.
و رضوانٌ مِنَ الله اَکبَر و هُو الفَوزُ العظیم (سوره توبه/ 72)
و خشنودی خدا بزرگتر است. این همان کامیابی بزرگ است.
5 . شادی و نشاط معنوی، بهشتیان بر اثر بهرهمندی از نعمتهای گوناگون معنوی و جسمانی همواره غرق شادی و سرورند و در چهرهشان آثار نشاط و طراوت موج میزند.
و بسیاری نعمتهای دیگر... که به انگشتانه کلمات آب دریاها را نمیتوان پیمانه کرد.
جهت مطالعه بیشتر میتوانید به:
1 . آیت الله عبدالله جوادی آملی، معاد در قرآن، ج 5، نشر اسراء، قم.
2 . آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج 3، مؤسسه امام خمینی، قم.
3 . آیت الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 9، انتشارات توحید، قم.
4 . دکتر محمد سعیدیمهر، آموزش کلام اسلامی، ج 2، انتشارات طه، قم.
5 . علی ربانی گلپایگانی، عقائد استدلالی، ج 2، انتشارات نصایح، قم.
6 . علامه شهید مرتضی مطهری، معاد، انتشارات صدرا، قم.
امام خمینی(ره):
ای برادر تا عمر و جوانی و قوّت و اختیار باقی است اصلاح نفس کن. اعتنا به این جاه و شرفها مکن؛ این اعتبارات را زیر پا بگذار، تو آدمزادهای، صفت شیطان را از خود دور کن.
چهل حدیث، ص 98
[1] . دکتر محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 317 ـ 318.
[2] . سوره رعد، آیه 35.
پاسخ در چند محور ارائه می شود:
1. قبل از هر چیز باید اشاره شود که جزئیات نحوة زندگی انسان در آخرت از نظر بسیاری از مسایل به طور کامل و صددرصد با تمام امور جزئی برای کسی جزء حضرات معصومین ـ علیهم السّلام ـ روشن نیست و ما تنها بر اساس برخی آیات و روایات به مواردی بسیار اندک از نحوة زندگی در آخرت آگاه هستیم.
2. نکتة دیگر آن است که جریان پیوند زناشویی که از طریق ازدواج بین یک مرد و زن پدید می آید تنها مربوط به عالم دنیا است و زنانی که در دنیا همسری داشته اند ملزم نیستند که در آخرت هم با همان شخصی زندگی کنند. چون عقد زناشویی که بین آن دو خوانده شده مربوط به زندگی دنیایی آنهاست. و در آخرت هر کسی مهمان عمل خود است و اختیار خود را دارند. لکن در برخی روایات اشاره شده که در آخرت خداوند زنان مؤمنه را به صورت حورالعین در می آورد و با همسران صالح خود در بهشت نیز زندگی می کنند.[1] اما این گونه روایات به مفهوم آن نخواهد بود که زنان مجبور باشند که در آخرت نیز با همسران دنیایی خود زندگی کنند. اما اگر خود بخواهند می توانند[2] و هم چنین در تفسیر مجمع البیان آمده که مراد از زنانی که در بهشت نصیب انسان می شوند همین زنانی هستند که مؤمنین در دنیا دارند ولی در آخرت به صورت حورالعین در می آیند و با همسران خود در بهشت زندگی می کنند.[3] از این مطلب معلوم می شود که در بهشت نیز زنان می توانند با همسران دنیایی خود زندگی کنند.
3. دربارة این مسئله که سرانجام زنان بی شوهر و یا زنانی که شوهرشان اهل جهنم است نظیر آسیه زن فرعون، در بهشت چه خواهد شد؟ باید گفت: چون در بهشت برای بهشتیان همه چیز فراهم است و هرگونه لذت در اختیار آنان قرار می گیرد،[4] طبق این اصل کلی برای آن دسته از زنان در بهشت همسران صالح بهشتی فراهم خواهد شد. تا آن دسته از زنان مؤمنه در کنار آن همسران خود زندگی خوب و شیرین داشته باشد. (توضیح این مسئله در بند بعدی خواهد آمد) مثلاً در قرآن کریم آمده: (و فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین)[5] یعنی در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد موجود است. و از آن جا که جمله (ما تشتهیه الا نفس) همه نوع لذت ها را شامل می شود.[6] می توان گفت که زنان بهشتی از داشتن همسران صالح بهشتی بهره مند خواهد بود. و در آیة دیگر نیز به همین مسئله که هر چه مورد آرزوی بهشتیان باشد تأکید شده و فرمود: (و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدّعون)[7] یعنی برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید به شما می دهند . و روشن تر از همه این آیة مبارکه است که می فرماید: (و لهم فیها ازواج مطهره)[8] یعنی برای بهشتیان در آن جا همسران پاک و پاکیزه است. از مجموع این آیات بخوبی به دست می آید که زنان بهشتی همانند مردان بهشتی از هرگونه لذت دل خواه بهره مند خواهند بود و از جمله لذت زندگی با همسر دل خواه.[9] و هم چنین در برخی روایات آمده که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:در بهشت بازاری است که در آن جا هیچ خرید و فروشی نیست مگر صورت هایی از مردان و زنان هر کس میل و اشتهای صورتی را داشته باشد در آن بازار داخل می شود و آن جا مجتمع حورالعین است.[10] از این روایت نیز بخوبی بدست می آید که زنان مثل مردان می تواند مردی مورد علاقه خود را در بازار بهشتی بیابند و با آن زندگی کند.
3. قرآن کریم جریان همسران بهشتی را برای بهشتیان در چند جای مطرح کرده از جمله می فرماید: (وزوّجناهم بحورٍ عین)[11] یعنی ما آنها را با حورالعین تزویج می کنیم. اما این که آیا این تزویج با حوریان بهشتی اختصاص به مردان دارد و یا نصیب زنان هم می شود؟ پاسخ آن است که هیچ دلیلی وجود ندارد که این وعده های الهی اختصاص به مردان داشته باشد. بخصوص آن که اگر در واژة (حور) و واژة (عین) دقت شود و از نظر مفهوم لغوی بخوبی مشخص گردد معلوم خواهد شد نعمت حورالعین اختصاص به مردان ندارد. از تحلیل استاد علامه حسن زاده آملی «توضیح واژة (حورالعین)[12] بدست می آید که اگر در متون دینی (آیات و روایات و دعاها) سخن از ازدواج با حورالعین به میان آمده اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان بهشتی نیز با مردی که به اصطلاح (احور) و (اعین) است یعنی چشم های درشت آهوی دارد و زیباست ازدواج می کند پس این نعمت بهشتی یعنی همسر (حورالعین) داشتن اختصاص به مردها نخواهد داشت و زنان بهشتی نیز از آن بی نصیب نخواهد بود.
برای مطالعة بیشتر به کتب ذیل مراجعه گردد:
1. ناصر مکارم پیام قرآن، ج 6، ص 261 نشر مدرسة امیرالمؤمنین، قم 1370 ش.
2. دائرة المعارف، تشیع، ج 6، ص 547، نشر شهید سعید محبی، تهران، 1376 ش.
3. محمد حسین طهرانی، معادشناسی، ج 10، مجلس، 70، ص 177 تا 182، نشر حکمت، 1407 ق.
و حورٌ عینٌ کامثال اللّولو المکنون جزاء بما کانوا یعملون
(از جمله نعمت های بهشتی) حوران چشم درشت است که مثل لؤلؤ نهان میان صدف، اینها پاداش اعمال و کارهای آنان است.
سورة واقعه، آیة 22 تا 24
[1] . مجلسی، بحارالانوار، ج 8، ص 213، نشر مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 ق.
[2] . همان.
[3] . طبرسی، مجمع البیان، ج 1 ـ 2، ص 81، ذیل آیه 25، سورة بقره، نشر دارالاحیاء لتراث العربی، بیروت، 1412 ق.
[4] . سورة واقعه، آیة 21.
[5] . سورة زخرف، آیة 7.
[6] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 6، ص 273، نشر مدرسة امیرالمؤمنین، قم 1370 ش.
[7] . سورة فصلت، آیة 31.
[8] . سورة بقره، آیة 25.
[9] . ناصر مکارم، پیام قرآن، ح 6، ص 260، نشر پیشین.
[10] . جامع الاخبار، فصل 137، ص202، چاپ سنگی قدیم، بی تا.
[11] . سورة دخان، آیة 54.
[12] . حسن زاده آملی، نقل از: آغاز و انجام خواجه (با شرح و تعلیقه حسن زاده آملی) ص 225، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1366 ش.
برگرفته از سایت اندیشه قم

بازدید امروز: 455
بازدید دیروز: 573
کل بازدیدها: 6902307