علی : من پدرم خیاط است وگفتم یک دست لباس حسابی برات بدوزه .
حمید : امیدوارم پدر من هم برایت خدمتی انجام دهد .
علی : مگه پدر تو چه کاره است؟
حمید : پدرم قبر کن است !!
پسر بچه ای فقیری دنبال کار می گشت از مغازه داری تقاضای کار کرد مغازه دار گفت: بچه جان تا حالا فرو شندگی کردی؟
بچه : بله آقا ، همین دیروز همه لباسهایم را فروختم
حمید : امیدوارم پدر من هم برایت خدمتی انجام دهد .
علی : مگه پدر تو چه کاره است؟
حمید : پدرم قبر کن است !!
پسر بچه ای فقیری دنبال کار می گشت از مغازه داری تقاضای کار کرد مغازه دار گفت: بچه جان تا حالا فرو شندگی کردی؟
بچه : بله آقا ، همین دیروز همه لباسهایم را فروختم