ظالم به جفا کاری خود عار ندارد
بر مظلمه و ننگ خود اقرار ندارد
خواهد که شود منکر ظلم و ستم خویش
تاریخ ولیکن سر انکار ندارد
مظلومیت فاطمه و محسن مقتول
تاریخچه ای جز در و دیوار ندارد
زان دم که پدر داد زکف فاطمه حقا
کس یار از او جز غم بسیار ندارد
ای کاش یکی بود که با خصم بگوید
تاب ستم این دخت عزادار ندارد
از داغ عظیمی که به جانش زده آتش
در سینه به جز آه شرر بار ندارد
فریاد که یار ضعفا یار ندارد
مولود حرم محرم اسرار ندارد
شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر
بی فاطمه او قدرت پیکار ندارد
سوگند به مظلومی تاریخ که تاریخ
مظلوم تر از حیدر کرار ندارد
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد
ای سینه سپر کاش به جای تو علی بود
چون سینه تو طاقت مسمار ندارد
"میثم"