کودک : مامان چرا زنها فوتبال بازی نمی کنند ؟ مادر : چون محاله یازده تا زن پیدا بشوند که حاضر باشند یکجور و یکرنگ لباس بپوشند . !! پیرزنی فرتوت را پرسیدند : تو کلاته ای ( روستا ) را دوست داری بتو ببخشند یا کنون به شوهری نزد یک گرد ی ؟ پیرزن گفت : من با روستائیان گفت و شنود نتوانم کردن ، هم گوشم سنگین شده است و هم چشمم بینائی ندارد !!! شخصی با معبری ( تعبیر کننده خواب ) گفت : در خواب دیدم که از پشگل شتر بورانی میسازم ، تعبیر آن چه باشد ؟ معبر گفت : دویست تومان بده تا تعبیر خوابت را بگویم . شخص گفت : اگر دویست تومان داشتمی خود به بادنجان دادمی و بورانی ساختمی تا از پشگل شتر نبایستمی ساخت . ع – زاکانی |