مردی در مراسم تدفین سومین همسر یکی از همسایگانش حضور یافت . وقتی به خانه بازگشت ، سخت متاثر و اندوهناک بود . زنش علت تاثر و ناراحتی اش را پرسید ؟
مرد گفت : چرا متاثر نباشم ؟ آخر رفیقم تاکنون سه بار مرا در چنین مراسمی دعوت کرده ا ست و من هنوز نتوانسته ام حتی یکبار از او چنین دعوتی بعمل آورم .
شکارچی ضمن تعریف جریان شکار خود گفت : این ببری را که پوستش روی زمین افتاده می بینید ؟ ببری است که در جنگل زن مرا خورد .
یکی از حاضران پرسید : پس چرا این حیوان بیچاره و دوست داشتنی را کشتی ؟
مردی در تجارتخانه خود با چند نفری که خیال معامله بازرگانی با آنها را داشت ، برخورد کرد و آنها را برای صرف غذا و ادامه مذاکرات به منزل دعوت نمود برای احتیاط تلفن را هم برداشته به منزل خود تلفن زد . به محض آنکه گوشی تلفن از آنطرف بلند شد ، گفت : عزیزم ، اگر امروز دو سه نفر را برای ناهار به منزل بیاورم مانعی نخواهد داشت ؟
- نه ، ابدا" ، ابدا" ، هیچ اشکالی ندارد ، باعث خوشحالی خواهد بود .
- خیلی خیلی معذرت می خواهم ، انگار نمره تلفن را اشتباهی گرفته ام .
مرد گفت : چرا متاثر نباشم ؟ آخر رفیقم تاکنون سه بار مرا در چنین مراسمی دعوت کرده ا ست و من هنوز نتوانسته ام حتی یکبار از او چنین دعوتی بعمل آورم .
شکارچی ضمن تعریف جریان شکار خود گفت : این ببری را که پوستش روی زمین افتاده می بینید ؟ ببری است که در جنگل زن مرا خورد .
یکی از حاضران پرسید : پس چرا این حیوان بیچاره و دوست داشتنی را کشتی ؟
مردی در تجارتخانه خود با چند نفری که خیال معامله بازرگانی با آنها را داشت ، برخورد کرد و آنها را برای صرف غذا و ادامه مذاکرات به منزل دعوت نمود برای احتیاط تلفن را هم برداشته به منزل خود تلفن زد . به محض آنکه گوشی تلفن از آنطرف بلند شد ، گفت : عزیزم ، اگر امروز دو سه نفر را برای ناهار به منزل بیاورم مانعی نخواهد داشت ؟
- نه ، ابدا" ، ابدا" ، هیچ اشکالی ندارد ، باعث خوشحالی خواهد بود .
- خیلی خیلی معذرت می خواهم ، انگار نمره تلفن را اشتباهی گرفته ام .