سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مگر ما از زن بابا هستیم - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/10/23 توسط ایران

اسمش عبدالرحیم بود کم و بیش می دانست که نماز شب خوان ها باید در قنوت نمازشان نام چهل مؤمن را به زبان بیاورند و برای آن ها دعا کنند؛

چون بارها موقع خواب اصرار و سماجت بعضی از بچه ها را به شب زنده دارها و به اصطلاح «پا لگدکن» ها دیده بود که:«تو رو خدا ما رو هم تو خشاب چهل تایی جا کن» یا «چهل و یکمیش رو هم قبول داریم».

 این بود که آن شب دل را به دریا زد و بیرون چادر، یکی از آن نازنین ها را پیدا کرد و افتاد به دست و پایش که :«ما را هم فراموش نکن! محض رضای خدا به یاد ما هم باش» و از این حرف ها پسری فوق العاده صاف و صادق و صمیمی.

گویا شب نخوابیده یا هوشیار خوابیده بود تا ببیند آن برادر واقعاً اسمن او را هم جزء مؤمنان به زبان می آورد یا نه؛ به هر حجال خبری نشد؛

حسن و حسین و علی و عباس و عبدالرحیم بی عبدالرحیم. اصلاً انگار نه انگار که عبدالرحیمی هم وجود دارد. صبح دیدیم یقه آن برادر را گرفته که:«مرد حسابی، مگه ما از زن بابا هستیم که اسم ما رو نگفتی ها؟ حالا کاری بکنم که نماز شب خوندن یادت بره؟»



.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 204
بازدید دیروز: 867
کل بازدیدها: 7534551

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]