سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متن کامل سخنرانی منتشر نشده سردار سعید قاسمی در شیراز - معارف اسلامی
 
...

 سیاسی-اجتماعی-بسیج-سخنرانی

یزد فردا:لازم به ذکر است به منظور حفظ حال و هوای سخنرانی سردار سعید قاسمی ، متن سخنرانی به همان صورت محاوره ای و با کمی ویرایش تنظیم گردیده است .

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک ایها الامام الشهدا ، السلام علیکم ایها الشهدا طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم و یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزا عظیما.

کاش با شما بودیم و در کنار شما به شهادت میرسیدیم اما غفلت برای من و امثال من و همچنین دست تقدیر برای کسانی که در آن ایام زاده نشده بودند ، سنشان اقتضا نمیکرد که در این مقطع تاریخی به شما لبیک بگویند اینگونه شد که بمانیم و خاطره گو باشیم . انشالله در نبردی دیگر غفلت نکنیم ، گفتش که ، با این تصاویری که زدید یاد این بیت افتادم که گفت :

از حسن روی یوسف دستی بریده بینی
از حسن دلبر ما سرها بریده باشد

یاد و خاطره شهدای استشهادی را گرامی میداریم از شهید 13 ساله حسین فهمیده و از علمدار شهید استشهادی عباس دوران و باز در چند روز دیگه 13آبان یاد و خاطره همه ی شهدا و بزرگ مردهایی که چون وزوایی ها و علم الهداها و بر و بچه هایی که در تسخیر لانه جاسوسی که منجر به انقلاب دوم شد دست داشتند این رو نیز گرامی میداریم . باز هم تقدیر و تشکر از همه شما و دست اندرکاران این مجموعه که هر از گاه یکبار که میبینید گرد و غبار بیشتر میشه سعی میکنید با زنده نگه داشتن یاد اون عزیزان ، خط پدافندی رو گرم نگه دارید ، برای روزهای سخت در آتیه ای نزدیک . موضوع صحبت ما امشب بحث این که چرا باید بگوئیم ده سال دفاع مقدس؟ نیست چرا که این رو در جاهای مختلف صحبت کردیم نوارش هست و خاطرم هست که چهار پنج سال پیش که خدمت برادر عزیزم آقا سید انجوی آمدیم در محفل گرم و باصفای ایشان ارائه دادیم که چرا میگوییم ده سال دفاع مقدس . یک چیزی هم همین الان عرض کنم چون بعدا ممکنه در لابه لای صحبتها یادم برود .همانجا که محفل گرم انجوی را دیدم و آن کرور جمعیت جوانهایی که ایشان با زحمت با دست خودش زیر اون خیمه جمع کرده بود ، همان موقع میدانستم که حسودها نمیگذارند این داستان باقی بماند و شد همان چه که شد! اگر چه که کور خوندن! به حسب اطلاعاتی که دارم الآن محفل گرمتر و باشکوهتر هست و دورادور از همین جا عرض کنم دستشان را هم میبوسیم بابت همه ی زحمتهایی که کشیدند ، حالا این که محبوب عده ای اند و مغضوب عده ای، «سید» کار درستی که کرد ، داستان رو سیاسی نکرد و شیپورزن این و آن هم نشد و لذا به هر حال بایستی یه کمی سختی بکشد.
و اما این که چرا ده سال دفاع مقدس ؟ ما باید قد و قواره اون عزیزی که سوال رو پرسیده را نگاه کنیم ببینیم چند سالشه اگه موهاش مثل ما سفید شده بود باید ازش پرسید که کی انقلاب شد؟ 22بهمن57، تا قبل از شروع جنگ تحمیلی ، 31 شهریور 59 که البته این تاریخ اشتباهه از 25 روز قبلش توی قصر شیرین جنگ شروع شده ، ثبت شده که اصلا دشمن یورش آورده داخل ، چیزی حدود 200کیلومتر مربع ما ، پاسگاه خان لیلی و مقابل قصرشیرین اینها اصلا اشغال شده بود حالا این بحث رو جای خاص خودش باید بگیم. نگاه میکنی به صورتش میبینی که علی الظاهر میخوره که نسل انقلاب باشه باید شما سوال کنی بگی عزیزم این جنگهای داخلی که اتفاق افتاد از چه مقطعی بعد از انقلاب اتفاق افتاده و در کجاها ؟ و بعد اگر که حواسش جمع باشه به تو بگه که یک ماه بعد از این که انقلاب پیروز شد اولین جریانات در گنبد اتفاق افتاد، بعد سیستان بلوچستان ، بعد خلق عرب بعد خلق آذربایجان بعد خلق کردستان.باید به طرف بگوییم : اصلا حواستون هست که شما که این بچه ها رو زیر بلیطتون گرفتید این داستان چیه؟ ما برای تو متاسفیم که اگر سخن مقام معظم رهبری را که اسم میبری ولی مرامت مرام آقاسیدعلی نیست ، گوش میدادی! همین چند ماه پیش بود آقا راجع به همین نکته اشاره کردند : اگر چه که ما میگوییم هشت سال اما واقعیت این است که از ما از همان یک ماه بعد از پیروزی انقلاب نبرد داشتیم.
سخت ترین نبردها را هم توی کردستان داشتیم که همین الان هم اینها آتش زیر خاکستر است ، خیلی ها دوست دارند که دومرتبه یک اتفاقی بیفته. بعضا هم خبراش میاد. اینو مفصلا صحبت کردیم . متاسفیم که بعد از 5 سال پرده ی گوش یه سری باز میشه ، ما برای شماها متاسفیم ، خب ارجاع میدیم برن نواراشو گوش بدن اگر شک و شبهه ای داشتن توی این بازیگری تاریخی ، باز ماییم که مطالبات داریم که چرا این دو سال جنگ ما رو ندیده اند؟ همانی که شاگردی محمد بروجردی رو کرده و شاگردی احمد متوسلیان و همت رو کرده و خیلی از این شهدا منتسب به اون دو سال هستن شما چرا پاک کردید اینو از توی تاریخ ما؟ برای چی؟ به چه حقی؟ من متاسفم برای توی نظامی که این سوال میکنی از این بچه که چرا اینو عنوان متن صحبتاتون قرار دادید ؟ تو که حداقل باید افتخار بکنی برای این دو سال درجه میدن به آدم ، ارتقاء رتبه میدن پول میدن . چرا تیشه به ریشه خودت میزنی اقلا بذار غریبه سوال بکنه ، ما برای تو متاسفیم تو تاریخت یادت رفته از بچت دیگه نمیشه توقع داشت ، چه نسلی! طفلکی وله تو این خیابونا معلومه که بایستی با تاریخ دفاع مقدس خودش نه ممدلی میرزا و شاهان و پادشاهان اینها رو که باید توی دروس بخونه تقصیر نداره ، تقصیر نداره. چرا که بررسی کردن دیدن که بچه از زمانی که میره دوره دبیرستان تا دانشگاه توی این مقطع حداقل این پنج شش سالی که مطلب و خوراک بهش دارن میدن. توی دوره دبیرستان ، راهنمایی و دانشگاه توی هر پرسی رو که میگذرونه توی این یک سال متوسط بین 3 برگ تا 12 برگ راجع به انقلاب و دفاع مقدس مطلب میخونه بچه در طول سال. در این جمهوری اسلامی ، در عصر حکومت عدالتخواه ، در عصر آموزش و پرورش دولت توحیدی ، در عصر آموزش عالی دولت کریمه ، توی همین عصر و همین کتابها و همین طرح درس بین 3 برگ تا 12 برگ راجع به کل انقلاب و دفاع مقدس حق داری تو سوال کنی ، حق داری سوال کنی که چرا 10 سال؟!

اما مطلبی که متناسب با بحث امشب ما باشه ، حسین فهمیده ، من عمق این حرکت رو اونجا متوجه شدم ، لبنان بودم رفتیم منزل پدر دو تا شهیدی که بچه هاش عملیات استشهادی کرده بودن به نام علی منیف اشمر (قمر الاستشهادیون) این بچه اینقدر خوشگل بود و زیبا هست به نام ماه استشهادیون به نام قمر الاستشهادیون معروفه .ابو عصام اشمر پدر این شهید ما رفتیم خونشون و عرض ادبی بکنیم . اهلا و سهلا ، گفت که من میدونم تو اینور و اونور میری صحبت میکنی دو نکته رو بایستی یادت باشه یکی این که پات ایران رسید میری حرم حضرت روح الله دو رکعت نماز به جای من به جا میاری میگی آقا روح الله دمت گرم ما به برکت تو شیعه ی واقعی شدیم البته ما قبلا شیعه بودیم ، از زمان ابوذر جبل عاملی ها شیعه اند. اما تو که آمدی داستان ما فرق کرد تازه فهمیدیم شیعه واقعی یعنی چی؟ نکته ی دوم این که ازت نمیگذرم باید هر جا که رفتی و اسم بچه منو بردی و خواستی داستان رو تعریف کنی براشون ، میدونید ، پسرش به خودش بمب بست و رفت تو یه ستون اسرائیلی و زد 13 تا از اسرائیلی ها رو به درک واصل کرد گفت هر جا رفتی راجع به پسر من صحبت کردی به جماعت میگی که جماعت! پسر من شاگرد مکتب حسین فهمیده است.
من یه دفعه همینجوری موندم! گفتم حاجی! مگه شما میشناسید حسین فهمیده رو ؟!
اینقدر ناراحت شد از دست من . گفت ما نمیشناسیم ؟!! مگه امام راجع به اون نگفت : به من رهبر نگوئید رهبر ما طفل سیزده ساله ایست که با نثار و اهداء جان خود چنین حماسه ای را ایجاد کرد.
بعد اونجا یه چیزی به ذهنم زد که حسین فهمیده ابتدای جنگ یه حرکتی رو که ما هم شنیدیم یعنی نارنجک به خودش وصل کرد و رفت زیر تانک . نظامیها میدونن این حرکت از نظر نظامی یه نارنجک بردی نداره مگر این که بندازی تو اون دریچه نزدیک افراد داخل تانک. بندازی تو برجک وگرنه زیر تانک کاری نمیکنه! نمیدونیم چه اتفاقی افتاده یه نارنجک رو منفجر بکنی زیر تانک نمیدونیم چی میشه! میدونیم که از نظر نظامی زیاد حرکت مثبتی نیست ، ولی اصلا این مهم نیست! یعنی این اشتباهه که تو بیای فکر کنی ، بگی آقا این دروغه یا راسته! خب رفت ، بچه آموزش ندیده بود این بچه خودشو به کشتن داد ، نارنجک رو منفجر کرد زیر تانک خودش تیکه پاره میشه تانک خش بهش نمیفته ، داستان این نیست. یه موج تاکتیکی اونجا اتفاق افتاد ، در اثر این انفجار اما اینو میخوام به شما بگم که یک شعاع استراتژیکی این انفجار داشته موجی که چندین کیلومتر اونورترش رو توی خاورمیانه و لبنان در بر گرفت. به همه یاد داد که در اوج ناتوانی میشه یه چنین کاری کرد. این نکته بسیار مهمه . برای رضای خدا کار کردن چیزیه که خودش وعده داده و سفارش داده که جاوید میمونه. مثل کار امام ، ممکنه که در عصر تو به نتیجه نرسه و تو نبینی اون آثار رو.
مصداق واقعیش اونهایی بودن که رفتند ، الان که داریم باهم صحبت میکنیم تیکه استخوانها تو کانال والفجر مقدماتیه ، فکه ، کنجانکن ، مهران ، کانیمانگا ، دوپازا ، اسمش هم اصلا نشنیدی. تیکه استخونه اونجاست . شرط هم با تو نکرد ، شیمیایی میزدند ، اصلا شرط نکرد که یه ماسک دو هزار تومنی نداری بهش بدی ، خب نده . رفت! بی مزد و منت . برای رضای خدا . نتیجشو کی میگیره چه کسی میدونه و میبنه چه وقت میگیره؟معلوم نیست. الان اومد اینجا ، بچه است تو این سنه ببین نگاه کن با این چهره معصومانه داره نگاه میکنه از صدتا کلمه من اینجا دوتاشو شاید بگیره و یه پیامی رو اینجا بگیره ، همینقدر. تو بردی.
این پسره بود که توی قصه اردوگاه اسرا ، وقتی که خبرنگار هندی بی حجاب اومد باهاش مصاحبه کنه ، بچه گفت مصاحبه نمیکنم باهات. یادتونه؟ پارسال بود ، پیرارسال بود آورده بودنش تلویزیون. موهاش سفید شده بود و مجری برنامه ازش یه سوالی کرد ، گفت آقا تو اونجا یه چیزی گفتی به این زن خبرنگار. گفت که اول راه نداد زنه رو تو . توی اردوگاه اسرا این بچه 14 ، 15 سال سنشه ، گفت که تا حجاب نذارین نمیشه. زن قبول کرد ، خودش اسیره ولی اونجا اینو تو مشت خودش گرفت. خبرنگار رفت یه چارقدی انداخت سرش و اومد بعد هم که اومد ، نگاهش نکرد سرشو کرد اونطرف و گفت: ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است/ ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.
مجری ازش پرسید تو بالبداهه اینو از کجا آوردی؟ این شعر رو و اونجا حضور ذهن داشتی؟ گفت: بچه بودم ، حالا وقتی داره اون فیلم رو نشون میده 14 پونزده سال بیشتر سن نداشته حالا بچه بوده کی بوده؟! بابام دستمو گرفت برد هیئت.در این هیئت دیدم اینو زدن، این شعر رو نوشتن. خوشم اومد حفظ کردم.
کجا به کار اومد ؟! موصل ، ابوغریب. اسیره ادامه میده ، تو اردوگاه وقتی هندیه داشت میرفت یهو برگشت ، اومد جلوم زانو زد گفت میدونی چیه؟ یه بچه دارم اندازه تو ، از خدا میخوام بهش مثل تو دل و جگر بده. میدونه که این پاشو از اینجا بذاره بیرون پدر این بچه رو در میارن . میفهمه این گدازه آتشفشان روح الله است که اینجا اسیر شده . این اثر کار فرهنگیه! اما جماعت! امروز سر یه دوراهی هم ماها هستیم و یک مصیبتی که همه ی ما و بروبچه ها و خودمونو گرفته که :

از شهیدان مانده تنها جامه ای
مانده تنها استخوانی و پلاک و نامه ای

گر وصیت نامه ها را خوانده ای
پس چرا بین دوراهی مانده ای

چرا امروز کلافه ایم؟ گمیم؟ ، مسیر کدومه؟ تقصیر نداره ، جامعه حرفهای مزخرف داره میزنه ، بچه هم قاط میزنه. بچه داره میشنوه آی دوددور دود دود شیپور دارن میزنن امروز افتتاح نماد ملی ، افتتاح نماد ملی ، افتتاح نماد ملی! یک میخی رو تو زمین تهرون کردن ، آقا چقدره؟ این 400 متر بلندیشه ، بکشی خودت رو بلندی این برج به بلندای بلندی ما نمیرسه. به بلندای شهید بلندی ما نمیرسه . چی چیرو و نماد ملی 266 میلیارد تومن خودت اعلام کردی خرج کردی که این بیل بیلک رو هوا کردید که یارو بیاد چقدر پول بلیط بده بره اون بالا رستوران گردون برای کی؟ برای چی ؟ بعد از اونور اعلام میکنی که تهرون به این بزرگی مدرسه برای بچه هات نداری ، سرمایه دارایی که فرار کرده بودن یکی یکی دارن برمیگردن میان ساختمون مدرسه ها رو پس میگیرن. باشه 400 دانش آموز بدبخت بیچاره بشن ، الاف بشن . همینجوری دارن برمیگردن نه از پنجره که از در بعد افتخار میکنیم ، نماد ملی ، نماد ملی!
کلمات جای خودش رو داره عوض میکنه ،کلمات جای خودشونو عوض کردن، طرح جهادی جمع آوری زباله!
طرح جهادی کشیدن فاضلاب !
طرح جهادی جمع آوری زباله در کوهستان!
نمیدونم واقعا این اتفاقات خیلی هاش مطمئنم که سهوا اتفاق نمیفته.
اینه عزیزم ، خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج ، خشتا داره کج گذاشته میشه بعد همینجوری میبیند خواهرمو دارن ازم میگیرن برادرمو دارن ازم میگیرن ، راستش میدونید چیه دوستان؟ خود اینهایی هم که عکسشون رو زدید همون موقع میفهمیدن که من این کاره نیستم که علم رو بدن دست من. اما سر یه دوراهی بودن ، میدونید! سر یه دوراهی! یکی این که زمینشون اشغال شده بود و اگر که نمیرفتن زمین رو نمیگرفتن امروزه خیلیامون اسممون جاسم و ابوشیمبل و ابوپشمک بود.
از اون طرف هم میدونست که اگر بره شهید میشه و قطعا توی این مسیر این اتفاقات میفته. علم میفته دست من که این کاره نیستم.
یا حسین! چی میشنوه آدم؟ دیگه اصلا رقمهای زیر میلیارد زمین خواریها ، کمتر از چندین هکتار اصلا نمیشنوه آدم ، اختلاسها و فلان و اینها و اینقدر پرروگری و بی شرمی اینها فقط اعلام میکنن: آقای الف ب ، ب جیم ، جیم چ ، ح خ ، دال ذال ، ر ز ، سین شین ، صاد ضاد، طا ظا ، عین غین ، ف قاف ، ه خ ، کاف گاف ، لام میم ، فاین تذهبون ؟ کجا دارید میرید ، کجادارید ما رو میبرید.
شیراز ! شیرازهیچی نداشته باشه ، یه عبدالله رودکی داشته باشه.
عبدالله رودکی که تا قبل از شهادتش همه ی آمال و آرزوش این بود ، به خود من گفت ، روی قایق توی خلیج فارس ، دستشو کرد طرف آسمون گفت یا فاطمه! از تمام عمرم اگه یه روز مونده که به من این فرصت رو بدید که یه ناو براتون بزنم. نشنیده بودی ازش نه؟ نباید بشنوی تو ! نباید به تو اتقال پیدا کنه! اینجوری حسرت اینو داره! اون وینسنس که یه هواپیما از تو زده ، داغش رو برای تو هیچ وقت زنده نمیکنن! قرار بود که تو انتقام بگیری اما کو انتقام؟ کو اصلا حسرت؟! ولی بالاخره عمرش قد نداد رو اون قصه ، عیب نداره ، انما الاعمال بالنیات.


مردم فریب و فتنه جهان را گرفته است
مکر و ریا زمین و زمان را گرفته است

ای مردم صداقت و ای مردم ریا
ای مردم زور و زر و فقر و بوریا

دیروزتان حماسه و تکبیر و طبل و تیر
امروزتان تجمل و خاموشی و دریغ

دیروزتان گرسنگی و غیرت و غرور
امروزتان غارت و ساز و سرور و سور


دیروزتان صلابت کوه و خروش رود
دیروزتان فراز و امروزتان فرود

ای در حضور حادثه ایستاده ها
اینک میان بستر غفلت فتاده ها

مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد؟
شور و نوای قدس و غم کربلا چه شد

آیا وصیت شهدا را شنیده اید ؟
آواز عاشقان خدا را شنیده اید

گلپاره های سوخته بر دوشتان نبود ؟
تنهای زخم خورده در آغوشتان نبود ؟

حق با شماست اینکه زمین سر به سر ریاست
حق با من است اینکه زمین خاک کربلاست

حق باشماست نام و شرف را نیافتید
دنبال نام و ننگ به هر سو شتافتید

حق با شماست زندگی و نان برادرند
از مستی و شراب به هم آشناترند

خرماگران عافیت اهل خدا شدند
اهل خلوص نیز مقدس نما شدند

حق با من است این که علی نان شب نداشت
یک جو طلب ز مصر و حجاز و حلب نداشت

حق با من است این که علی هم فقیر بود
دنیا به او ز عطسه بز هم حقیر بود

حق با شماست دست گروهی فراخ شد
هر کس رسید تشنه بازار و کار شد

رفیقا رو نگاه میکنی یکی شرکت زده ، اون یکی دنبال گاو داری ، اون یکی دنبال پرورش بوقلمون ، اون یکی دنبال جوجه کشی ، اون یکی دنبال ...

هر کس به نان رسید خدا را ز یاد برد
قوم نماز قبله نما را ز یاد برد

حق با شماست این که فراموش میشوید
چون سنگ بی تفاوت و خاموش میشوید

حق با شماست آری حق با من و شماست
حق با من و تو نیست حقیقت فقط خداست

ای مردم جراحت و جنگ و جنون و درد
این دوره فتنه گر به ایمانتان چه کرد

گیرم خدا برای شما نان نمیدهد
آبا کسی برای خدا جان نمی دهد؟

مردم سوال میکنم آیا خدا چه شد؟
شور و نوای قدس و غم کربلا چه شد؟

فردایتان چه میشود ای مردم بزرگ
اینک شما و هی هی چوپان و دشت و گرگ

مردم هنوز رآیت توحید با شماست
سرداری از قبلیه خورشید با خداست

توی حرم خدا ، یه مصریه بغلم کرد ، گفت: مِن اینَ اَنتَ یا اخِی؟گفتم: ایران.گفت: ایران! احمدی نژاد!میخواست بغلت کنه استخوناتو میخواست خورد کنه! یا لیت عندنا رئیس بمثل انتم ، احمدی نژاد.ای کاش یه رئیس جمهور داشتیم ...
آخه این چیه؟ شما از کجا عاشق این شدید؟
- تعرف لیش انتم اعزاء اَمام کل العالم؟ میدونید برای چی شما عزیزید؟
مصریه داره به من میگه! بعضی چیزا رو باید با آب طلا آدم بنویسه . میدونید برای چی عزیزید شما؟ دوست داشتنی هستید؟ گفتم:نه نمیدونم.
- انتم لا رکعتم اَمام کل العالم . شما در مقابل کل جهان رکوع نمیکنید. وای وای وای! وای وای! بعضی جملات آدم رو خرج موشکی میکنه اصلا! شما جلو دنیا سر خم نمیکنید. آقا ، چقدر عزیزید شما قدر خودتونو نمیدونید.
حالا روزی ده هزار تا اس ام اس برای هم بفرسید ، هی اینجوری ، آقا این اینجوری شد اون اونجوری شد.
چیکار کنیم تومون خودمونو کشته ، بیرونمون هم عالم رو به هم ریخته .
میدونید! میدونید برکت چیه؟ برکت خود احمدی نژاده؟ نیست. احمدی نژاد عزت داره چون خط شهدا را دنبال می کنه.احمدی نژاد خامه تفکرات شهدائیه که عکسشونو زدید . احمدی نژاد خامه شهداست.احمدی نژاد خامه همینهایی است که من یه بخشی از زندگیمو باهاشون بودم ، تو نقطه رهایی ، زمانی که خط داره شکسته میشه ، از نقطه رهایی رد شدیم ، پای موانع یه دفعه دیدیم یکی اونور رفته داره آورکت درمیاره. شماها یادتون نیست اون قدیمیا یادشونه ، یه آورکتهایی میدادن ، آورکتهای کره ای ، سرش دعوا بود اونموقع. اون اوائلی که اومده بود ، قدیمیا یادشونه. شب عملیات یا حالا یه چن شب قبلش ، آورکت رو درآورد ، آقا آورکت رو برای چی درمیاری؟ گفت آقا میدونی چیه؟ چند دقیقه دیگه که اینجا از توی این سیم خاردارا عبور میکنیم و میریم جلو ، تمومه کار. اینم مال خودتون وردارید ببرید.
مسلمون! 4دقیقه دیگه اون تو زخمی میشی! میزننت! خون ازت میره! سردت میشه! بنداز رو خودت! آورکت مال خودته!
– ولش کن! این آورکت هم مال خودتون .
درک نمیکنه امروز جامعه. نمیتونه درک کنه. کجای این داستان رو براش بگیم؟ باید چی براش بگیم که بفهمه ؟!
آقا همت با من بود ، بعد از سه چهار روز کار گشتی ، خسته و کوفته گفتیم: سفره رو بندازید ناهار بخوریم . سفره رو انداختن ، برنج و یه خورده ماست . یه کنسرو ماهی هم باز کردند. حاجی گفت : امروز غذا چی بود ؟ امروز چی به بچه ها دادید؟ گفتند : حاجی غذا دادیم دیگه! همین چیزا. گفت: نه! میپرسم که ماهی هم دادین؟ گفت: حاجی غذا دادیم. گفت :سوال منو جواب بده ، ماهی هم دادی بهشون؟ گفت: نه. قراره فردا بدیم بهشون. گفت: خب جمعش کن ببرش . دیوونه نیستن اینا ؟! یه کنسرو ماهی میخوردی همت! یه کنسرو ماهی!حالا همه نخورده باشن!
خاطرات خانمش رو گوش میکردید؟ گفت : روز آخر که اومد ، دو تا بچه رو انداختم تنگش ، دیدم هی پس میزنه بچه ها رو! گفتم : بی انصاف ، ما رو تحویل نمیگیری! اینا بچه های خودتن چرا باهاشون اینجور برخورد میکنی؟ گفت: بیا اینجا یه چیزی میخوام بهت بگم ، [من تا حالا چندین بار اینو گفتم ، هر دفعه میگم خودم اذیت میشم] میدونی چیه ؟ من کلی بچه های مردم رو تو خط گفتم بمونید ، کسی حق نداره بیاد عقب . اونا هم زن داشتن ، بچه داشتن دیگه . و یه مشکلی هم من دارم که این مشکل نمیذاره من پرواز کنم . میدونی چیه ؟ دوست داشتن زیاد تو و این بچه هاست . اگه اینو بتونم حل کنم منم رفتنیم. ببین گیر من عشق زیاد به شماست .
مردم اینا روانی نبودند ، فکر نکنید مثل یک آدمای موجی بودند ، روانی بودند ، نه ! دوست داشت زنش رو ، بچه هاش رو دوست داشت . ولی میدونید خلق الله! یه چیزی رو بیشتر دوست داشتن ، میدونید چی رو؟ بعد از خدا شما رو ، که سه نسل بعد باید بیاید. برای این که میدونست یه روزی باید بیاد ، یه ایرانی باشه آزاد و آباد. همین چیزی که امروز برای انتخابات شعارشو میدن . شما رو بیشتر از بچه هاش دوست داشت ، چرا که اگر بچه هاش رو دوست داشت باید نمیرفت ، باید میموند! یا از عقب خط باید میگفت که: برید! ، بگیرید! ، اینجوری نبودن . خودشون جلو بودن میگفتن : بیاید. نه مثل امروز که میگن برید برید. میرفتن جلو میگفتن بیاید. این که میبینید اکثر فرماندهامون شهیدن مال ، اینه دیگه!

آقا جان !
برای آمدنت انتظار کافی نیست
دعا و اشک و التماس کافی نیست

خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست

یابن زهرا راه را گم کرده ایم
چهره دلخواه را گم کرده ایم

ما تورا در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کرده ایم

سلام بر همه ی شهدای شما. سلام بر شهدا یوم ولدتم ، روزی که زاده شدند ، سلام بر همه ی شهدا ، یوم استشهدتم ، روزی که به شهادت رسیدند ، سلام بر شهدا یوم یبعث حیا ، سلام بر همشون در روزی که باذن الله برانگیخته خواهند شد و در چنین روزی به میثاق ما با شما گواهی خواهند داد.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
یزدفردا



.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 77
بازدید دیروز: 97
کل بازدیدها: 7537228

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]