اندازه پسر خودم بود ، سیزده ، چهارده ساله . وسط عملیات یک دفعه نشست. گفتم : « حالا چه وقت استراحت بچه ؟ »
گفت : « بند پوتینم شل شده ، می بندم راه می افتم . »
نشست ولی بلند نشد. هر دو پایش تیر خورده بود . برای روحیه ما چیزی نگفته بود .
گفت : « بند پوتینم شل شده ، می بندم راه می افتم . »
نشست ولی بلند نشد. هر دو پایش تیر خورده بود . برای روحیه ما چیزی نگفته بود .