"رفته بودند شناسایی ، شب قبل ابر ها کنار رفته بودند . ماه همه جا را روشن کرده بود.... مجبور شده بودند بمانند!
وقتی برگشتند ، خیلی گرسنه بودند، افتاده بودند روی سفره و می خوردند ، یکی از بچه ها که قد کوتاهی داشت و همیشه کتاب های درسی اش دستش بود ، جلو آمد و گفت :
دوستان ! اگر ترکیدید ،ما رو هم شفاعت کنید!!!!
مواظب افطاری خوردنتون باشین یه وقت...
منبع:http://parabon.parsiblog.com