امام جواد علیه السلام - معارف اسلامی |
||||
...
|
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
زیارتنامه حضرت جواد الائمه علیه السلام (صوتی) برای دانلود بر روی گزینه بالا کلیک راست کرده و گزینه سیو تراگت از رو کلیک کنید. نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
صلوات مخصوص امام جواد علیه السلام (صوتی) برای دانلود بر روی گزینه بالا کلیک راست کرده و گزینه سیو تراگت از رو کلیک کنید. نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
محتوای کتابخانه دیجیتالی این نرم افزار زندگینامه: شامل: ولادت و اسم و لقب و کنیه و نسب، امام جواد علیه السلام مولودی با برکت، امام جواد (علیه السلام)، پرتویی از زندگی امام جواد علیه السلام، ذکر اولاد حضرت جواد علیه السلام ، در ذکر حکیمه بنت حضرت جواد علیه السلام، بحث کوتاهى درباره امام نهم
سیره: شامل: امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى، پرتوى از سیره و سیماى امام جواد، نگاهى به سیرهى تبلیغى امام جواد علیه السلام، حکومت و سیاست در سیره امام جواد علیهالسلام
فضائل: شامل: فـضـائل و مـنـاقـب و عـلوم، کوکب برج فضایل، جواد الائمه؛ اسوه کرامت، امام جواد علیهالسلام تجسم صلابت، آثار و سیماى پیشواى نهم علیهالسلام ، ناشناختگی امام جواد علیهالسلام جایگاه علمی: شامل: جایگاه علمی امام جواد علیهالسلام ، موهبت الهی، جوانترین جواد، امامت: شامل: خردسالى امام جواد علیهالسلام و امامت او، بررسی امامت حضرت جواد علیه السلام در خردسالی، سوههای بشریّت، علم امام، زندگانى امام محمد جواد علیه السلام، امامت امام جواد علیهالسلام
سخنان: شامل: چهل حدیث 1، چهل حدیث 2، مواعظ بلیغه حضرت امام محمّد تقى علیهالسلام ، نامه های امام جواد علیهالسلام ، مناظرات امام نهم، خدمت در سیره و سخن جواد الائمه علیهالسلام
اصحاب: شامل: اصحاب حضرت جواد علیه السلام، یاران، راویان و شاگردان امام جواد علیهالسلام ، نقش شیعیان کوفه در دوره امام رضا و امام محمّد جواد علیهماالسّلام
معجزات: شامل: معجزات حضرت جواد علیه السلام، کرامات امام جواد علیه السلام
داستان: شامل: خلاصه حالات یازدهمین معصوم، نهمین اختر امامت، طلعت نور نهمین اختر ولایت، ظهور نهمین نور ولایت، معجزه شش ماهه در بینائى، مى خواهم یک بار جمال دل آرایت را ببینم، ادّعائى بزرگ از کودکى 25 ماهه، تشخیص نامه هاى بى نشان و استخدام ساربان، هنگام وداع پدر در مکّه، خبر از شهادت پدر در مدینه، ورود از درب بسته و رفع جنازه، و غیره...
شعر: شامل: مدایح، مراثی، نوحه های امام جواد علیهالسلام
شهادت: شامل: شهادت حضرت امام محمّد تقى علیه السلام، امام جواد علیه السلام غریب بغداد، امام جواد علیه السلام و راز شهادت، تقویم شمسى تاریخ اسلام
کاظمین: شامل: مراکز زیارتى کاظمین، رخى بیوت و ضمایم حرم مطهر، بغداد، مراکز زیارتى و دیدنى بغداد، نورافشانى در کاظمین علیهالسلام
زیارتنامه: شامل: زیارت مختص امام محمد تقى علیه السلام، زیارت مشترک میان دو امام همام علیهما السلام، دعاى وداع، حکایت سعید صالح صفى متقى حاجى على بغدادى، نماز حضرت جواد علیه السلام کتابشناسی: شامل: کتابهاى فارسى، کتابهاى عربى، کتابهاى خطى، کتابهاى اردو، کتابشناسی امام جواد علیه السلام و غیره... http://www.tebyan.net/religion_thoughts/articles/theinfallibles/imamjavad/2009/11/17/107210.html نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 88/8/26
توسط ایران
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87/4/24
توسط ایران
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23
توسط ایران
توسل به امام جواد علیه السلام- توصیههایی از آیة الله سید عبدالکریم کشمیری
آیة الله سید عبدالکریم کشمیری رضوی(ره) در سال 1343 ه .ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود. از همان کودکی آثار استعداد و بزرگی و جذبه در وی مشاهده میشد. در هفت سالگی، سخنی از استاد اخلاق آیة الله شیخ مرتضی طالقانی وی را متحول ساخت. سپس به دستور پدر بزرگوارش به علوم دینی مشغول شد . ایشان در کنار تعلیم و تعلم، به دنبال بزرگان اخلاق و عرفان بود. در جوانی دارای ذوق خوشنویسی و نقاشی بود. ذوق شعر هم داشت و گاه شعر میسرود. استاد در سال 1359 به ایران آمد و در قم ساکن شد. آن بزرگوار 19 سال پس از هجرت به قم به دیدار الاهی و در جوار ملکوتی حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) به خاک سپرده شد. ایشان در زمینه توسلات مواردی را فرمودهاند که در ذیل توصیه ایشان در باب توسل به امام جواد علیه السلام را میآوریم.
توسل به حضرت جوادالائمه (علیهالسلام)بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی میخواستند. آن بزرگوار میفرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیهالسلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر میکرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب میدانست.»
منبع: روح و ریحان، صص 101 و 102 نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23
توسط ایران
قالَ الاِْمامُ الجَواد(علیه السلام): 1- نیاز مؤمن به سه چیز«أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى تَوْفیق مِنَ اللهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»؛ مؤمن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا، و به پندگویى از درون خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند. 2- استوار کن، آشکار کن!«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ»؛ اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن است. 3- کیفیّت بیعت زنان با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)«کانَتْ مُبایَعَةُ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) النِّساءَ أَنْ یَغْمِسَ یَدَهُ فى إِناء فیهِ ماءٌ ثُمَّ یُخْرِجُها وَ تَغْمِسُ النِّساءُ بِأَیْدیهِنَّ فى ذلِکَ الاِْناءِ بِالاِْقْرارِ وَ الاِْیمانِ بِاللهِ وَ التَّصْدیقِ بِرَسُولِهِ عَلى ما أَخَذَ عَلَیْهِنَّ»؛ بیعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با زنان این چنین بود که آن حضرت دستش را در ظرف آبى فرو مىبرد و بیرون مىآورد و زنان [نیز] با اقرار و ایمان به خدا و رسولش، دست در آن ظرف آب فرو مىکردند، به قصد تعهّد آنچه بر آنها لازم بود. 4- قطع نعمت، نتیجه ناسپاسى«لا یَنْقَطِعُ الْمَزیدُ مِنَ اللهِ حَتّى یَنْقَطِعَ الشُّکْرُ مِنَ الْعِبادِ»؛ افزونى نعمت از جانب خدا بریده نشود تا آن هنگام که شکرگزارى از سوى بندگان بریده شود. 5- نتیجه تأخیر در توبه«تَأخیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْویفِ حَیْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللهِ هَلَکَةٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللهِ "فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ"»؛ (سوره اعراف، آیه 99) به تأخیر انداختن توبه نوعى خودفریبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. «از مکر خدا آسوده نباشند جز مردمان زیانکار.» 6- کاری که مایه تباهی میشودإظهار الشیء قبل أن یستحکم مفسدة له؛ اظهار چیزی پیش از آنکه پایدار شود مایه تباهی آن است . 7- مسئولیت گوش دادن«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَاللهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ هر کس گوش به گویندهاى دهد به راستى که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستى که ابلیس را پرستیده است. 8- پسندیدن، در حکمِ پذیرفتن«مَنْ شَهِدَ أَمْرًا فَکَرِهَهُ کانَ کَمَنْ غابَ عَنْهُ، وَ مَنْ غابَ عَنْ أَمْر فَرَضِیَهُ کانَ کَمَنْ شَهِدَهُ»؛ کسى که در کارى حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، مانند کسى است که غایب بوده، و هر کس در کارى حاضر نباشد، ولى بدان رضایت دهد، مانند کسى است که خود در آن بوده است. 9- همه چیز ما از خداست«إِنَّ أَنْفُسَنا وَ أَمْوالَنا مِنْ مَواهِبِ اللهِ الْهَنیئَةِ وَ عَواریهِ الْمُسْتَوْدَعَةِ یُمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنْها فى سُرُور وَ غِبْطَة وَ یَأْخُذُ ما أَخَذَ مِنْها فى أَجْر وَ حِسْبَة فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ ذلِکَ»؛ حضرت جوادالأئمّه(علیه السلام) به خطّ خود نوشت: جان و دارایى ما از بخششهاى گواراى خداست و عاریه و سپرده اوست، هر آنچه را که به ما ببخشد، مایه خوشى و شادى است و هر آنچه را بگیرد، اجر و ثوابش باقى است. پس هر کس جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضایع شده و از این [صفت] به خدا پناه مىبریم. 10- دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا«أَوْحَى اللهُ إِلى بَعْضِ الاَْنْبِیاءِ: أَمّا زُهْدُکَ فِى الدُّنْیا فَتُعَجِّلُکَ الرّاحَةَ، وَ أَمّا إِنْقِطائُکَ إِلَىَّ فَیُعَزِّزُکَ بى، وَلکِنْ هَلْ عادَیْتَ لى عَدُوًّا وَ والَیْتَ لى وَلِیًّا»؛ خداوند به یکى از انبیا وحى کرد: امّا زهد تو در دنیا شتاب در آسودگى است و اما رو کردن تو به من، مایه عزّت توست، ولى آیا با دشمن من دشمنى، و با دوست من دوستى کردى؟ 11- موعظهاى جامع«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَاعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ»؛ صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس بنگر که چگونهاى. 12- پاسخ به یک سؤال فقهى«قالَ الْمَأْمُونُ لِیَحْیَى بْنِ أَکْثَمَ: إِطْرَحْ عَلى أَبى جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضا(علیهماالسلام) مَسأَلَةً تَقْطَعُهُ فیها. فَقالَ یا أَبا جَعْفَر ما تَقُولُ فى رَجُل نَکَحَ امْرَأَةً عَلى زِنًا أَیَحِلُّ أَنْ یَتَزَوَّجَها؟ فَقالَ(علیه السلام): یَدَعُها حَتّى یَسْتَبْرِئَها مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ غَیْرِهِ، إِذْ لا یُؤْمَنُ مِنْها أَنْ تَکُونَ قَدْ أَحْدَثَتْ مَعَ غَیْرِهِ حَدَثًا کَما أَحْدَثَتْ مَعَهُ. ثُمَّ یَتَزَوَّجُ بِها إِنْ أَرادَ، فَإِنَّما مَثَلُها مَثَلُ نَخْلَة أَکَلَ رَجُلٌ مِنْها حَرامًا ثُمَّ اشْتَریها فَأَکَلَ مِنْها حَلالاً فَانْقَطَعَ یَحْیى»؛ مأمون به یحیى بن اکثم گفت: مسـألهاى براى ابى جعفر (امام محمّد تقى) عنوان کن که در آن بمـاند و پـاسخى نتواند! آنگاه یحیى گفت: اى اباجعفر! نظرت درباره مردى که با زنى زنا کرده چیست؟ آیا رواست که او را به زنى گیرد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: او را وانهد تا از نطفه وى و نطفه دیگرى پاک گردد، زیرا بعید نیست که با دیگرى هم آمیزش کرده باشد. پس از آن، اگر خواست او را به زنى گیرد، زیرا که مَثَل او مانند مَثَل درخت خرمایى است که مردى به حرام از آن خورده، سپس آن را خریده و اکنون که بر او حلال شده از آن خورده است. یحیى درمانده شد! 13- عالمانِ غریب!«أَلْعُلَماءُ غُرَباءُ لِکَثْرَةِ الْجُهّالِ»؛ عالمان، به سببِ زیادى جاهلان، غریباند! 14- در جواب یک معمّاى فقهى«یا أَبا مُحَمَّد ما تَقُولُ فى رَجُل حَرُمَتْ عَلَیْهِ امْرَأَةٌ بِالْغَداةِ وَ حَلَّتْ لَهُ ارْتِفاعَ النَّهارِ وَ حَرُمَتْ عَلَیْهِ نِصْفَ النَّهارِ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ الظُّهْرَ ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ الْعَصْرَ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ المَغْرِبَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ نِصْفَ اللَّیلِ ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ الْفَجْرَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ ارتِفاعَ النَّهارِ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ نِصْفَ النَّهارِ؟ فَبَقِىَ یَحْیى وَ الفُقَهاءُ بُلْسًا خُرْسًا! فَقالَ الْمَأْمُونُ: یا أَبا جَعْفَر أَعَزَّکَ اللهُ بَیِّنْ لَنا هذا ؟ فَقالَ(علیه السلام): هذا رَجْلٌ نَظَرَ إِلى مَمْلُوکَة لا تَحِلُّ لَهُ، إِشْتَریها فَحَلَّتْ لَهُ. ثُمَّ أَعْتَقَها فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، ثُمَّ تَزَوَّجَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَظاهَرَ مِنْها فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ. فَکَفَّرَ الظِّهارَ فَحَلَّتْ لَهُ، ثُمَّ طَلَّقَها تَطْلیقَةً فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، ثُمَّ راجَعَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَارْتَدَّ عَنِ الاِْسْلامِ فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، فَتابَ وَ رَجَعَ إِلَى الاِْسْلامِ فَحَلَّتْ لَهُ بِالنِّکاحِ الاَْوَّلِ، کَما أَقَرَّ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه و آله) نِکاحَ زَیْنَبَ مَعَ أَبِى الْعاصِ بْنِ الرَّبیعِ حَیْثُ أَسْلَمَ عَلَى النِّکاحِ الاَْوَّلِ. امام جواد(علیه السلام) به یحیى بن اکثم فرمود: اى ابا محمّد! نظرت درباره مردى که بامداد زنى بر وى حرام بود و روز که برآمد بر او حلال شد، نیمه روز حرام شد و به هنگام ظهر حلال گردید و وقت عصر بر او حرام شد و مغرب حلال گردید و نیمه شب بر او حرام شد و سپیده دم بر وى حلال شد و روز که برآمد بر او حرام شد و نیمه روز بر او حلال گردید. یحیى و دیگر فقها در برابر او حیران گردیده و از کلام باز ماندند! مأمون گفت: یا اباجعفر! خداى عزیزت بدارد. این مسأله را براى ما بیان کن. امام جواد(علیه السلام) فرمود: این مردى است که به کنیزک دیگرى نگاه کرده و او را خریده و بر وى حلال شده، سپس آزادش کرده و بر او حرام شده سپس او را به زنى گرفته و بر او حلال شده و ظهارش کرده و بر او حرام شده و کفارّه ظهار داده و حلال شده و سپس یک بار طلاقش داده و حرام شده، سپس به او رجوع کرده و حلال شده، پس آن مرد از اسلام برگشته و زن بر او حرام شده و باز توبه کرده و به اسلام برگشته و به همان نکاح سابق بر او حلال شده، چنان که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) زینب را به ابىالعاص بن ربیع که مسلمان شد، به همان نکاح اوّل تسلیم نمود. 15- پاسخ امام جواد علیه السلام به پرسش فقهی«قالَ الْمأْمُونُ: یا یَحْیى سَلْ أَبا جَعْفَر عَنْ مَسْأَلَة فِى الْفِقْهِ لِتَنْظُرَ کَیْفَ فِقْهُهُ؟ فَقالَ یَحْیى: یا أَبا جَعْفَر أَصْلَحَکَ اللهُ ما تَقُولُ فى مُحْرِم قَتَلَ صَیْدًا؟ فَقالَ أَبُوجَعْفَر(علیه السلام): قَتَلَهُ فى حِلٍّ أَوْ حَرَم، عالِمًا أَوْ جاهِلاً، عَمْدًا أَوْ خَطَأً، عَبْدًا أَوْ حُرًّا صَغیرًا أَوْ کَبیرًا، مُبْدِئًا أَوْ مُعیدًا، مِنْ ذَواتِ الطَّیْرِ أَوْ غَیْرِهِ؟مِنْ صِغارِ الطَّیْرِ أَوْ کِبارِهِ. مُصِرًّا أَوْ نادِمًا بِاللَّیْلِ أَوْ فى أَوْکارِها أَوْ بِالنَّهارِ وَ عَیانًا، مُحْرِمًا لِلْحَجِّ أَوْ لِلْعُمْرَةِ؟ قالَ: فَانْقَطَعَ یَحْیى إِنْقِطاعًا لَمْ یَخْفَ عَلى أَحَد مِنْ أَهْلِ الَْمجْلِسِ إِنْقِطاعُهُ وَ تَحَیَّرَ النّاسُ عَجَبًا مِنْ جَوابِ أَبِى جَعْفَر(علیه السلام). ... فَقالَ الْمأْمُونُ: یا أَبا جَعْفَر إِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُعَرِّفَنا ما یَجِبُ عَلى کُلِّ صِنْف مِنْ هذِهِ الاَْصْنافِ فى قَتْلِ الصَّیْدِ؟فَقالَ(علیه السلام): إِنَّ الُمحْرِمَ إِذا قَتَلَ صَیْدًا فِى الْحِلِّ وَ کانَ الصَّیْدُ مِنْ ذَواتِ الطَّیْرِ مِنْ کِبارِها فَعَلَیْهِ الْجَزاءُ مُضاعَفًا. وَ إِنْ قَتَلَ فَرْخًا فِى الْحِلِّ فَعَلَیْهِ حَمَلٌ قَدْ فُطِمَ فَلَیْسَتْ عَلَیْهِ الْقیمَةُ لاَِنـَّهُ لَیْسَ فِى الْحَرَمِ. وَ إِذا قَتَلَهُ فِى الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ الْحَمَلُ وَ قیمَةُ الْفَرْخِ. وَ إِنْ کانَ مِنَ الْوَحْشِ فَعَلَیْهِ فى حِمارِ الْوَحْشِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ کانَ نَعامَةً فَعَلَیْهِ بَدَنَةٌ. فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَإِطْعامُ سِتّینَ مِسْکینًا. فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَصُمْ ثَمانِیَةَ عَشَرَ یَوْمًا. وَ إِنْ کانَ بَقَرَةً فَعَلَیْهِ بَقَرَةٌ، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیُطْعِمْ ثَلاثینَ مِسْکینًا، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَصُمْ تِسْعَةَ أَیّام. وَ إِنْ کانَ ضَبْیًا فَعَلَیْهِ شاةٌ، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیُطْعِمْ عَشَرَةَ مَساکینَ، فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَلْیَصُمْ ثَلاثَةَ أَیّام. وَ إِنْ أَصابَهُ فى الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ اْلْجَزاءُ مُضاعَفًا «هَدْیًا بالِغَ الْکَعْبَةِ» حَقًّا واجِبًا أَنْ یَنْحَرَهُ إِنْ کانَ فى حَجٍّ بِمِنًى حَیْثُ یَنْحَرُ النّاسُ. وَ إِنْ کانَ فى عُمْرَة یَنْحَرُهُ بِمَکَّةَ فى فِناءِ الْکَعْبَةِ وَ یَتَصَدَّقُ بِمِثْلِ ثَمَنِهِ حَتّى یَکُونَ مُضاعَفًا، وَ کَذلِکَ إِذا أَصابَ أَرْنَبًا أَوْ ثعْلَبًا فَعَلَیْهِ شاةٌ وَ یَتَصَدَّقُ بِمِثْلِ ثَمَنِ شاة. وَ إِنْ قَتَلَ حَمامًا مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ دِرْهَمٌ یَتَصَدَّقُ بِهِ. وَ دِرْهَمٌ یَشْتَرى بِهِ عَلَفًا لِحَمامِ الْحَرَمِ. وَ فِى الْفَرْخِ نِصْفُ دِرْهَم. وَ فِى الْبَیْضَةِ رُبْعُ دِرْهَم وَ کُلُّ ما أَتى بِهِ الُمحْرِمُ بِجَهالَة أَوْ خَطَإ فَلا شَىْءَ عَلَیْهِ إِلاَّ الصَّیْدَ. فَإِنَّ عَلَیْهِ فیهِ الْفِداءَ بِجَهالَة کانَ أَمْ بِعِلْم، بِخَطَإ کانَ أَمْ بِعَمْد. وَ کُلُّ ما أَتى بِهِ الْعَبْدُ فَکَفّارَتُهُ عَلى صاحِبِهِ مِثْلُ ما یَلْزَمُ صاحِبَهُ. وَ کُلُّ ما أَتى بِهِ الصَّغیرُ الَّذى لَیْسَ بِبالِـغ فَلا شَىْءَ عَلَیْهِ. فَإِنْ عادَ فَهُوَ مِمَّنْ یَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ. وَ إِنْ دَلَّ عَلَى الصَّیْدِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ قُتِلَ الصَّیْدُ فَعَلَیْهِ فیهِ الْفِداءُ. وَ المُصِّرُّ عَلَیْهِ یَلْزَمُهُ بَعْدَ الْفِداءِ الْعُقُوبَةُ فِى الاْخِرَةِ. وَ النّادِمُ لا شَىْءَ عَلَیْهِ بَعْدَ الْفِداءِ فِى الاْخِرَةِ. وَ إِنْ أَصابَهُ لَیْلاً أَوْکارَها خَطَأً فَلا شَىْءَ عَلَیْهِ إِلاّ أَنْ یَتَصَیَّدَ بِلَیْل أَوْ نَهار فَعَلَیْهِ فیهِ الْفِداءُ، وَ الُْمحْرِمُ لِلْحَجِّ یَنْحَرُ الْفِداءَ بِمَکَّةَ. مأمون به یحیى بن اکثم گفت: از ابوجعفر (امام محمد تقى) مسألهاى فقهى بپرس تا بنگرى در فقه چگونه است. یحیى گفت: اى ابا جعفر! خدا کارت را رو به راه کند، چه مىگویى درباره مُحرمى که شکارى را کشته است؟ امام جواد(علیه السلام) گفت: آن صید را در حِلّ(خارج از حرم) کشته یا در حَرَم(داخل حرم، مسجدالحرام)؟ عالم بوده یا جاهل؟ به عمد بوده یا به خطا؟ آن مُحْرم بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا کبیر؟ نخستین صید او بوده یا صید دوباره او؟ آن صید پرنده بوده یا غیر آن؟ پرنده کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرم باز قصدِ صیدِ پرنده دارد و مُصِّر است یا تائب؟ این صید در شب بوده و از آشیانه بوده یا در روز و آشکارا؟ مُحرم براى حجّ بوده یا عُمره؟راوى گوید: یحیى بن اکثم طورى واماند که واماندگىاش بر احدى از اهل مجلس پوشیده نماند و همه مردم از جواب امام جواد(علیهالسلام) در شگفت ماندند. بعد از آن که مردم پراکنده شدند، مأمون گفت: اى اباجعفر! اگر صلاح بدانى، آنچه را که بر هر صنف از این اصناف در قتل صید، واجب است به ما بشناسان! امام جواد(علیه السلام) در پاسخ فرمود: چون مُحرم، صیدى از پرندههاى بزرگ را در حِلّ بکشد، یک گوسفند کفّاره بر او باشد. و اگر در حرم باشد کفّاره دو چندان است. و اگر جوجهاى را در حلّ بکشد برّه از شیر گرفتهاى بر گردن اوست و بها بر او نیست چون در حرم نبوده است. و اگر در حرم باشد برّه و بهاى جوجه هر دو به عهده اوست. و اگر آن صید حیوان وحشى باشد، کفاره گورخر وحشى گاوى باید. و اگر شتر مرغ است یک شتر باید. و اگر نتواند شصت مسکین را اطعام کند. و اگر آن را هم نتواند هجده روز روزه بدارد. و اگر شکار، گاو باشد بر او گاوى است. و اگر نتواند سى مسکین را طعام بدهد. و اگر آن را هم نتواند نُه روز روزه بگیرد. و اگر آهو باشد یک گوسفند بر اوست، و اگر نتواند ده مسکین را طعام دهد. و اگر نتواند سه روز را روزه بدارد. و اگر در حرم شکارش کرده کفّاره دوچندان است و باید آن را به کعبه رساند و قربانى کند و حقِّ واجب است که اگر در احرام حجّ باشد، کفّاره را در منا بکشد آنجا که قربانگاه مردم است. و اگر در عمره باشد در مکّه و در پناه کعبه بکشد. و به اندازه بهایش هم صدقه بدهد تا دو چندان باشد. و همچنین اگر خرگوشى یا روباهى صید کند یک گوسفند بر اوست و به اندازه بهایش هم باید صدقه بدهد. و اگر یکى از کبوتران حرم را بکشد یک درهم صدقه دهد و درهم دیگرى هم دانه بخرد براى کبوتران حرم. و اگر جوجه باشد نیم درهم. و اگر تخم باشد یک چهارم درهم. و هر خلافى که مُحرم از راه نادانى و یا خطا مرتکب شود کفّاره ندارد، جز همان صید که کفّاره دارد، جاهل باشد یا عالم، خطا باشد یا عمد. و هر خلافى بنده کند تمام کفّارهاش بر مولاى اوست. و هر خلافى کودک نابالغ کند چیزى بر او نیست. و اگر بار دوّمِ صید او باشد خدا از او انتقام کشد [و کفّاره ندارد]. اگر مُحرم شکار را به دیگرى نشان بدهد و او آن را بکشد کفّاره بر اوست. و آن که اصرار دارد و توبه نکرده پس از کفّاره، عذاب آخرت هم دارد. و اگر پشیمان است پس از کفّاره، عذاب آخرت ندارد. اگر شبانه از آشیانه به خطا شکار کرده چیزى بر او نیست، مگر قصد شکار داشته باشد. و اگر عمداً شکار کند، در شب باشد یا روز، کفّاره بر اوست. و آن که مُحرم به حجّ است باید کفّاره را در مکّه قربانى کند. 16- سرچشمه دانش على(علیه السلام)«عَلَّمَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه و آله) عَلِیًّا (علیه السلام) أَلْفَ کَلِمَة، کُلُّ کَلِمَة یَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَة»؛ پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)، هزار کلمه [از علوم را] به على(علیه السلام) آموخت که از هر کلمهاى هزار کلمه منشعب مىشد. 17- اعمالی که باعث پشیمانی نمیشود«ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجلة، و المشورة، و التوکل علی الله عند العزم؛ سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشمیان نگردد: پرهیز از عجله، مشورت کردن، توکل بر خدا در هنگام تصمیمگیری . 18- مهدى منتظَر«إِنَّ الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِىُّ الَّذى یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فى غَیْبَتِهِ وَ یُطاعَ فى ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدى»؛ همانا قائم از ماست او همان مهدىاى است که واجب است در زمان غیبتش منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش کنند و او سومین نفر از اولاد من است. 19- دیدار با دوستان«مُلاقاتُ الاِْخْوانِ نَشْرَةٌ وَ تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ کانَ نَزْرًا قَلیلاً»؛ ملاقات و زیارت برادران سبب گسترش و بارورى عقل است، اگرچه کم و اندک باشد. 20- هواى نفس«مَنْ أَطاعَ هَواهُ أَعْطى عَدُوَّهُ مُناهُ»؛ کسى که فرمان هواى نفس خویش را بَرَد، آرزوى دشمنش را برآوَرَد. 21- مرکب شهوت «راکِبُ الشَّهَواتِ لا تُسْتَقالُ لَهُ عَثْرَةٌ»؛ کسى که بر مرکب شهوات سوار است، از لغزش در امان نخواهد ماند. 22- متمسّکین به خدا«کَیْفَ یُضیعُ مَنْ أَللهُ کافِلُهُ، وَ کَیْفَ یَنْجُوا مَنْ أَللهُ طالِبُهُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلى غَیْرِ اللهِ وَ کَلَهُ اللهُ إِلَیْهِ»؛ چگونه ضایع مىشود کسى که خدا، عهدهدار و سرپرست اوست؟ و چگونه فرار مىکند کسى که خدا جوینده اوست؟ کسى که از خدا قطع رابطه کند و به دیگرى توکّل نماید، خداوند او را به همان شخص واگذار نماید. 23- شناخت آغاز و انجام«مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أَعْیَتْهُ الْمَصادِرُ»؛ کسى که محلّ ورود را نشناسد، از یافتن محلّ خروج درمانده گردد. 24- نتیجه تلاش استوار«إِتَّئِدْ تُصِبْ أَوْ تَکِدّ»؛ سخت بکوش تا به مقصود دستیابى، وگرنه در رنج فرومانى. 25- سپاسِ نعمت«نِعْمَةٌ لا تُشْکَرُ کَسَیِّئَة لا تُغْفَرُ»؛ نعمتى که براى آن شکرگزارى نشود، مانند گناهى است که آمرزیده نگردد. 26- سازش با مردم«مَنْ هَجَرَ الْمُدارةَ قارَبَهُ الْمَکْرُوهَ»؛ کسى که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتى به او روى مىآورد. 27- نتیجه کارِ بدونِ آگاهى«مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْم ما یُفْسِدُ أَکْثَرُ مِمّا یُصْلِحُ»؛ کسى که کارى را بدون علم و دانش انجام دهد، خرابکاری آن بیش از اِصلاحش خواهد بود. 28- قضاى حتمى«إِذا نَزَلَ الْقَضاءُ ضاقَ الْفَضاءُ»؛ چون قضاى الهى فرود آید، عرصه بر آدمى تنگ آید. 29- افشاگرى زمان«أَلاَْیّامُ تَهْتِکُ لَکَ الاَْمْرَ عَنِ الاَْسْرارِ الْکامِنَةِ»؛ روزگار و گذشت زمان، پرده از روى کارهاى نهفته برمىدارد. 30- دقّت و خودپایى«أَلتَّحَفُّظُ عَلى قَدْرِ الْخَوْفِ»؛ خود را پاییدن به اندازه ترس است. 31- چنین مباش!«لا تَکُنْ وَلِیًّا لِلّهِ فِى الْعَلانِیَةِ، عَدُوًّا لَهُ فِى السِّـرِّ»؛ در ظاهر دوست خدا و در باطن دشمن او مباش. 32- چهار عاملِ محرّک«أَرْبَعُ خِصال تَعَیَّنَ الْمَرْءَ عَلَى الْعَمَلِ: أَلصِّحَّةُ وَ الْغِنى وَ الْعِلْمُ وَ التَّوْفیقُ»؛ چهار چیز است که شخص را به کار وامىدارد: سلامت، بىنیازى، دانش و توفیق. 33- رضایتى که در حکم عمل است«أَلْعالِمُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضى بِهِ، شُرَکاءُ»؛ کسى که آگاه به ظلم است و کسى که کمک کننده بر ظلم است و کسى که راضى به ظلم است، هر سه شریکاند. 34- گناهان مرگ خیز«مَوْتُ الاِْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاَْجَلِ وَ حَیاتُهُ بِالْبِّرِ أَکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ»؛ مرگ آدمى به سبب گناهان، بیشتر است از مرگش به واسطه اَجَل، و زندگى و ادامه حیاتش به سبب نیکوکارى، بیشتر است از حیاتش به واسطه عمر طبیعى. 35- عوامل جلب محبّت«ثَلاثُ خِصال تُجْلَبُ بِهَا المَوَدَّةُ: أَلاِْنْصافُ وَ الْمُعاشَرَةُ وَالْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ وَ الاِْنْطِواءُ عَلى قَلْب سَلیم»؛ سه چیز است که به وسیله آن دوستى حاصل گردد: انصاف، معاشرت و همیارى در وقت سختى، و سپرى نمودن عمر با قلب پاک. 36- اعتماد به خدا، نردبان ترقّى«أَلثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غال وَ سُلَّمٌ إِلى کُلِّ عال»؛ اعتماد به خداوند بهاى هر چیز گرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبهاى است. 37- سرعت تقرّب، با دلهاى پاک«أَلْقَصْدُ إِلَى اللهِ تَعالى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ مِنْ إِتْعابِ الْجَوارِحِ بِالاَْعْمالِ»؛ با دلها به سوى خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است. 38- پرهیز از آدمِ شَرور«إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الشَّریرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أَثَرُهُ»؛ از همـراهى و رفاقت بـا آدم شَرور و بـدجنس بپـرهیز، زیرا که او ماننـد شمشیر بـرهنه است کـه ظاهـرش نیکـو و اثرش زشت است. 39- مانعِ خیر، دشمن آدمى است«قَدْ عاداکَ مَنْ سَتَرَ عَنْکَ الرُّشْدَ إِتِّباعًا لِما تَهْواهُ»؛ کسى که به خاطر هواى نفسش هدایت و ترقّى را از تو پوشیده داشته، حقّا که با تو دشمنى ورزیده است. 40- اسباب رضوان خدا و رضایت آدمى«ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللهِ تَعالى: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ، وَ لینُ الْجانِبِ، وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ وَ ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ لَمْ یَنْدَمْ: تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشْوَرَةِ وَ التَّوَکُلِّ عَلَى اللهِ عِنْدَ الْعَزْمِ»؛ سه چیز است که بهشت خداوند متعال را به بنده مىرساند: 1ـ زیادى استغفار، 2ـ نرم خو بودن، 3ـ و زیادى صدقه. و سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشیمان نشود: 1ـ پرهیز از عجله، 2ـ مشورت کردن، 3ـ و به هنگام تصمیم، توکّل بر خدا نمودن.
منبع: پایگاه حوزه نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23
توسط ایران
|
بازدید دیروز: 867 کل بازدیدها: 7534615 |
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ] |