سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفتر خاطرات ببری خان - معارف اسلامی
 
...
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87/4/23 توسط ایران
از دفتر خاطرات یومیه‌ی ببری خان

? شنبه اول ایلول
و ما که ببری خان، عزیزکرده‌ی سلطان صاحبقران و خود سلطان و خاقان گربه‌های ممالک محروسه و قبله‌ی عالم گربه‌سانان باشیم، اراده فرمودیم خاطرات یومیه‌ی خود را مثال شاه عظیم‌الشأن‌مان به مصداق «کلام الملوک، ملوک الکلام» به رشته‌ی تحریر درآوریم. باشد که عبرتی برای گربه‌سانان آتیه بوده و این دستخط همامیونی در مصحف ایام یادگار بماند.

? یکشنبه دویم ایلول
«پنجول‌السلطنه» وزیر جنگ آمده راپرت می‌دهد: یک عده از گربه‌های قشون انگلیس از مطبخ اردو به اندرونی تجاوز کرده و اسباب صدمه و زحمت شده‌‌اند. فوج گربه‌های اندرونی هم غیرتی شده، آرایش جنگی به خود گرفته، دم بالا گرفته، مو سیخ کرده، به آنها حمله‌ور شده و اجمعین را دستگیر کرده به محبس برده‌اند. آنها نیز تضرع نموده که ما زیاده تجاوز ننموده و کم نموده‌ایم.
«پشمک الممالک» صدراعظم ما می‌گوید: رهایشان کنید این گربه‌های نازنین را، قدم‌شان روی چشم. علی‌ای‌حال شاید به قصد ضیافت آمده‌اند، میزبان چرا بی‌مهری کند؟
لهذا ما نیز مهرورزانه فرمودیم آنها را خلعت داده، آزاد کرده و با اکرام تمام با دهل و سرنا راهی نمایند که در فرنگستان نگویند گربه‌های ایرانی بی چشم و رو هستند.
البته به نظرمان این پشمک‌الممالک با گربه فراماسون‌های حوالی لندن سر و سری دارد. خفیه‌نویسان راپرت داده‌اند ملکه گربه‌های انگلیس به او لقب Sir Cat Pashmak داده‌ و با مشارالیه مصاحفه و معانقه دارد. خوب می‌دانیم این پشمک‌الممالک، گربه‌ی دنبه دیده‌ای است و پدرگربه‌سوخته از ما مخفی می‌کند.

? دوشنبه سیم ایلول
«ملوس‌السلطان» ولیعهدمان آمده با یک فقره عکس مضحک قلمی از یک گربه و موش که در فتوگراف‌خانه فرنگی‌ها انداخته‌اند، می‌گوید: اعلیحضرتا، این فرنگی‌ها به ما اهانت نموده، یک فقره سینماتوگراف وهن‌آمیز ساخته مسما به «تام و جری» و در آن هر چه نسبت دست و پا چلفتگی و سبک‌عقلی بوده به طایفه‌ی گربه‌ها داده و موش‌ها را زیرک و عاقل شمایل کرده و آبرو برایمان نگذاشته‌اند.
به «خرناس‌الدوله» وزیر خارجه‌مان می‌فرماییم به تلافی این فعل، کلهم وزیرمختاران گربه‌های ممالک فرنگ را احضار کنند هر روز جبراً و قهراً برایشان موش و گربه عبید زاکانی بخوانند.

? سه شنبه چهارم ایلول
ما یک غلطی کردیم در یکی از سفرهای عتبات که به اتفاق شاه رفته بودیم با گربه‌ای آنجا آشنائیت یافتیم که شیرین‌کاری خوب می‌کرد. از هر طرف که می‌انداختنش پایین، چهار دست و پا بر خاک فرود می‌آمد قرمساق. اسمش «گربه‌ی مرتضی علی» بود. حالا از عتبات راهی شده آمده طهران، کانهوا سریش به ما چسبیده و هر روز با طایفه و فرقه‌ای سرگردان است. یک روز با گربه‌های سفارت روس یک روز با گربه‌های سفارت انگلیس یک روز با گربه‌های اندرونی و هر روز به رنگی در می‌آید. از هرات تا پطرزبورغ به شکلی در می‌آید و ابن‌الوقتی است که دومی ندارد. انتظار دارد بلدیه‌ی گربه‌های طهران را به او بدهیم.

? چهارشنبه پنجم ایلول
«مخمل‌الشعرا» دولا دولا به پابوس آمد شعری به حضورمان پیشکش کند: حضور اعلیضرت همامیونی، السطان بن سلطان بن سلطان و الپلنگ بن پلنگ بن پلنگ، اعلیحضرت ببری‌خان ببر نشان و موش شکار که از صلابت پنجول پر کرّ و فرّش نصرت و ظفر ریخته و به خرناس رعدآسایش سگان ملعون گریخته، معروض می‌دارد که این حقیر کشف‌الابیاتی کرده‌ام در شعرهای حافظ که جسارتاً پیشکش آستان میوکانه می‌گردد.
بعد می‌گوید حافظ شعری در وصف ما گربه‌ها دارد بدین مضمون:
«گربه هر موی، سری بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم»
و می‌گوید حافظ آنجا منظورش گُربه بوده و پس از اظهار چاکری فراوان عرض می‌کند که بابت این کشف صله‌ای مرحمت فرمائیم. دادیم پدرگربه‌سوخته‌ی فلان فلانش را بابت این کشف احمقانه فلک کردند و سبیلش را به مقراض بریدند که دیگر روی دیوار نتواند تعادلش را حفظ نماید چه رسد به شعر گفتن. مردک قلتبان برایمان کشف‌الابیات کرده است.

? پنج‌شنبه ششم ایلول
این «پیشیک افندی» شارژدافر گربه‌های عثمانی که از اوان قطع ارتباط ما با سگ‌های دارالخلافه، رابط مخصوص ممالک ما با آنها شده آمده عرض می‌کند این سگ‌های کوپک اوغلی، پیک فرستاده و تهدید و خط و نشان به ما که هیچ گربه‌ای حق نداشته منبعد از پشت دیوار کاخ جلوتر رفته و گرنه به قوای قهریه جواب خواهیم داد. «خپل التجار» عرض می‌کند: ما را تحریم کرده‌ا‌ند و ما نیز باید منبعد گوشت ماهی و دیگر اقلام را برای گربه‌های اندرونی گران‌تر کنیم.
این گربه‌های تاجر ما هم به حقیقت قرمساق هستند و در خبث طینت و پدرسوختگی مانند ندارند. هر وقت سگ‌ها تحریم‌مان می‌کنند و صعوبتی به عوام گربه‌ها می‌آید همه چیز را به جای ارزان‌تر شدن و مساعدت به ضعفای مملکت، گران‌تر می‌کنند و بیش از سگان ملعون به حال عوام گربه‌ها صدمه می‌رسانند. ما که سلطان گربه‌های عالم باشیم از این فعل آنان شرم داریم اما چه کنیم که اختیار خزانه با آنهاست.

? جمعه هفتم ایلول
امروز پنجول تیز کرده به اتفاق پیشولی بانو و میومیوبانو و سایر گربه‌‌بانوهای اندرونی و خدم و حشم راهی شدیم شکار موش. نفوس موش‌های اندرونی و مطبخ و انبار به دلیل کثرت نفوس گربه‌ها قلت یافته و لاجرم اراده فرمودیم برویم در معابر دارالخلافه طهران این موش‌های بدذات را با پنجول همامیونی‌مان شکار کنیم.
دفعتاً از یکی از مجاری، موش گردن کلفت قلچماقی به قاعده‌ی یک بزغاله از آبریزگاه‌ بیرون آمده سر معبری ایستاده به سرانگشت مشغول چرخاندن تسبیح بود و هیبتش زهره‌ی پلنگ می‌برد. به احتیاط و به اتفاق سایرین جلو رفته و با شوکت شاهانه مو سیخ کرده و غرش ببرآسای میوکانه‌مان را سرش کشیدیم. موش پدرسوخته همان‌جور ایستاده تکان نخورده چشم ریز کرده گفت:
- پیشته بینیم بابا!
ما نیز به خاطر هیبتش دل‌مان به رحم آمده او را مورد عفو قرار داده با دمی آویزان میان پای‌مان به اندرونی بازگشتیم. والله که هیچ لفظی همچون دشنام «پیشته» نزد ما گربه‌ها قبیح نباشد.

? توضیح تاریخی – زیست‌شناختی!
توضیح این که «ببری خان» گربه‌ی مشهور ناصرالدین شاه به غلط «خان» شده و ظاهراً گربه‌ای ماده بوده است! این مطلب هم در مورد ببری‌خان به عنوان گربه‌ای نر، فقط فانتزی است./ ت


.: Designed By Night-Skin.com :.


بازدید امروز: 220
بازدید دیروز: 235
کل بازدیدها: 7497284

[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : Night Skin ]